برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

مثالی در باره عصمت حضرت رسول

بنام خدا

بسیاری به عصمت انبیا و ائمه علیهم السلام معتقدند و در مقابل بسیاری هم منکر آن هستند.  گرچه خود موضوع عصمت شاید خیلی مهم نباشد ولی استدلال ها و استنباط های ثانوی به اهمیت آن می افزاید و آن را به موضوعی اعتقادی بدل می کند.

موارد زیادی در تاریخ مشاهده می شود که یکی از این نظرات را تایید می کند.  فرضا داستان قصاص کردن شخصی که در پایان عمر حضرت رسول ( ص) ادعا کرد که پیامبر از روی غفلت چوبی به شکم یا پشت ایشان زده و او با این بهانه خواسته شکم حضرت را ببوسد معروف است. در خصوص این داستان هم قرنها بحث و مجادله صورت گرفته است. اگر درست باشد عصمت پیامبر حداقل در برابر اشتباه و نه گناه زیر سوال می رود و اگر نادرست تلقی شود تابلوی زیبایی از عدالت محوری حضرت رسول باید از تاریخ محو شود.

بهر حال موضوع زیر نیز یکی از همین مصداق هاست.  البته با این تفاوت که منکرش منکر قرآن می شود:


ﺳﺒﺐ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻮﺭﻩ ﻋﺒﺲ:

" ﺭﻭﺯﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﻣﻐﻴﺮﺓ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻥ ﻭﻟﻴﺪ ﻃﻤﻊ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺍﺑﻦ‌ﺍﻡ ﻣﻜﺘﻮﻡ ﻛﻪ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺳﻴﺪ ﻭ (ﭼﻮﻥ ﻧﻤﻴﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﺍﺯ ﻫﺪﻑ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻘﺪﻣﻪ) ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻤﻦ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻛﻦ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺍﺑﻦ‌ﺍﻡ ﻣﻜﺘﻮﻡ ﺑﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪ ﺗﺎ ﺑﺠﺎﺋﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻛﺮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﻭﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﻣﻐﻴﺮﺓ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺪﺍﺷﺖ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺳﻜﻮﺕ ﻛﺮﺩ، ﺍﺑﻦ‌ﺍﻡ ﻣﻜﺘﻮﻡ ﺳﺨﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﻳﺎ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻛﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﻳﺪ ﺭﻭ ﺩﺭﻫﻢ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﮕﺬﺷﺖ، ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ  این ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺭﻭﻯ ﺩﺭﻫﻢ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺭﺥ ﺑﺮﺗﺎﻓﺖ، ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺁﻣﺪ»... ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﺁﻥ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻰ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﮔﺮﺍﻣﻰ (ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﻳﺎ ﻛﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ... ) ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻥ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﭘﺎﻙ ﻭ ﻣﻨﺰﻩ (ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺧﻄﺎ) ﺍﺳﺖ» . ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺮﺳﺎﻧﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﺎﻳﻦ ﻭ ﺁﻥ ﻧﻜﺮﺩﻳﻢ ﭘﺲ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺟﻮﻳﺎ ﻭ ﻣﺎﻳﻞ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ (ﻳﻌﻨﻰ ﺍﻳﻦ‌ﺍﻡ ﻣﻜﺘﻮﻡ) ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﻛﻨﻰ، ﻭ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﺎﻳﻞ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ (ﻳﻌﻨﻰ ﻭﻟﻴﺪ) ﮔﺮﺩﻯ. "

منبع: زندگانی محمد پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و اله ) - ترجمه السیره النبویه ، جلد 1، صفحه 232


نظرات 1 + ارسال نظر
مسافر سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 16:42

همیشه هروقت این مطلبو میشنوم یا میخونم ، خیلی جالب بوده برای من.
چون فکر میکنم با نظر پیامبر موافق میبودم و اسلام اوردن اون شخص که باعث مسلمان شدن قبیله ش میشده برام ارجحیت داشته تا اون فرد نابینا. ولی امر خدا چیز دیگه ای هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد