برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

گردن زن (2)

بنام خدا 

گفتار عمر از گردن زنی اسرا در سریه عبدالله بن جحش ماه 16 یا 17:

در ماه رجب و آغاز هفدهمین ماه هجرت گروهی به فرماندهی عبدالله بن جحش به نخله ( که بستان عامر هم معروف بود) اعزام شدند تا کاروان قریش را مورد تعرض قرار دهند که ماجراها دارد . جنگ کردند و یک نفر از کاروانیان بنام عمر بن خضرمی را کشتند و دو نفر بنامهای عثمان بن عبدالله بن مغیره و حکم بن کیسان را اسیر کردند . نوفل بن عبدالله بن مغیره گریخت . شتران را گرفتند و پیش راندند.

 ﻭﺍﻗﺪﻯ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻘﺪﺍﺩ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺣﻜﻢ ﺑﻦ ﻛﻴﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺳﻴﺮ ﻛﺮﺩﻡ. ﺍﻣﻴﺮ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺭﻫﺎﻳﺶ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﻀﻮﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺑﺒﺮﻳﻢ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ. ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻯ ﮔﻔﺘﮕﻮﻳﻰ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﺩﺍﺷﺖ. ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺍﻟﺨﻄّﺎﺏ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ؟ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻩ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻢ ﺗﺎ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﻛﻪ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﺸﻮد ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺗﻮﺟﻬﻰ ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﺗﺎ ﺣﻜﻢ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺁﻭﺭﺩ. ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﺍﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﻧﮕﻬﻰ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻣﺮﺍ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺑﻪ ﺁن از من داناتر است به او اعتراض کنم  ، ولی با خود گفتم من در پیشنهاد خود خیر خدا و رسول خدا را می خواستم.

عمر می گوید : حکم بن کیسان اسلام آورد و به خدا که اسلامی بسیار پسندیده داشت و در راه خدا جهاد می کرد و در جنگ بئر معونه شهید شد در حالیکه رسول خدا از او خشنود بود و وارد بهشت گردید.

منبع : ترجمه المغازی واقدی ، صفحه 10 - 11



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد