برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

گردن زن(7)

بنام خدا

در بین یاران پیامبر ، صحابه بزرگواری هست که علاقه زیادی به گردن زدن دشمنان دارد. البته شاید بهتر است بگوییم علاقه زیادی دارد که اجازه گردن زنی دشمنان و منافقان را از حضرت رسول اکرم (ص) بگیرد .

بنده نیز بر آنم تا ببینم بالاخره این اجازه خواستن های ایشان به کجا می انجامد . آیا ثمره ای خواهد داشت و بالاخره موفق خواهد شد گردنی را بزند یا حداقل در یکی از جنگها موفق به کشتن دشمنی گردد یا خیر ؟

البته در قسمتهایی که گذشت خواندیم که بنا به قول خودش در زمان خلافتش (هیچ کس دیگری غیر از خودش موضوع را تایید نکرده است) در جنگ بدر دایی اش عاص ابن هشام ( برادر ابوجهل ) را کشته است .

در جنگ احد نیز مثل خیلی ها فرار کرد که در تاریخ از قول خالد بن ولید (دوست و هم پیمانش) و دیگران با عنوان فلان و فلان و به نقل از خودش به صراحت به آن اشاره شده است .

و اکنون موردی دیگر و پس از اینکه سپاهیان اسلام به شدت از مشرکان شکست خوردند باز هم ماجراهایی پیش آمد که گردن زن محبوب ما از پیامبر اجازه گردن زنی می گیرد و مثل دفعات قبل ناموفق از کسب اجازه است:

ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﻫﻢ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪﻯ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻘﻂ ﻃﺎﻟﺐ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮﮔﺰ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺯﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺯﺧﻤﻰ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﺯﺧﻤﻰ ﺷﺪند. ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻫﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ.

ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﺸﺘﻪ ﻧﻤﻰ ﺷﺪﻧﺪ.

ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺷﻨﻴﺪ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻳﻬﻮﺩﻯ ﻳﺎ ﻣﻨﺎﻓﻘﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ، ﺑﻜﺸﺪﺵ.

 ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻋﻤﺮ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺰﻳﺰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻭﺍﻧﮕﻬﻰ، ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﺫﻣﻪ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻧﻤﻰ ﻛﺸﻢ.

ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﭼﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻴﺪ؟

ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻰ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﻨﺪ؟

ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻰ ﺍﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ، ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻯ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ، ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﻴﻨﻪ ﻫﺎﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

 ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻦ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻳﮕﺎﻧﮕﻰ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﻣﻦ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﻧﻬﻰ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺑﻌﻠﺎﻭﻩ، ﺍﻯ ﭘﺴﺮ ﺧﻄﺎﺏ، ﻗﺮﻳﺶ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮ ﻣﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﻏﻠﺒﻪ ﺍﻯ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻳﺎﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎ ﺣﺠﺮ ﺍﻟﺎﺳﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻠﺎﻡ ﻛﻨﻴﻢ. 

 منبع : المغازی واقدی ، ص 230

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد