بنام خدا
توضیحی تقریبا مفصل در باره دو فرقه اسلامی ( سلفیه از مذاهب اهل سنت و اخباریه از مذاهب تشیع ) به نقل از دایره المعارف اسلامی ( نرم افزار دجا )
سلفیه که به « اصحاب السلف الصالح» نیز موسومند مسلکى است که پیروان آن مدعیند که به سنت اصیل [بنیادگرایان سنی]پیغمبر اسلام عمل کنند وعقاید وافکارى که پس از صحابه پدید آمده به دور افکنند . معروفترین آنها ابن تیمیه است واکنون وهابیه از این مسلک پیروى کنند . (منجد)
این مسلک در میان اهل سنت بر اثر اختلاف علماى آنها در مسائل اعتقادیه وجر وبحثها وکشمکشهائى که در اوائل قرن دوم بخصوص در بصره آغاز ودر قرن سوم به اوج خود رسید پدید آمد وافرادى روشن فکر از آن اوضاع منزجر گشته گفتند : این گونه افکار وآراء ساخته وپرداخته اشخاص است وما به پیروى از سنت رسول مأموریم نه گفته دیگران .
در میان شیعه گروهى را که میتوان به این مسلک منسوب داشت ، اخباریون میباشند .
پیش از پرداختن به مذهب اخباریه بهتر است بصورتی اجمالی با ابن تیمیه اشنا شویم . هر چند در مطلب پیشین با بعضی از افکار ابن تیمیه ( باهوشترین و در عین حال متحجرترین عالم سنی ) اشنا شدیم .
ابن تیمیه
منسوب به تیما شهرکى در شام . تقى الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبداللَّه بن محمد بن تیمیه حرّانى . (728 - 661) تولد او در حران نزدیکى دمشق . پدرش مانند خود او از علماى دینى بوده و از جور مغول گریخته وبه دمشق پناه برده است . ابن تیمیه ابتدا نزد پدر خود وبعض دانشمندان دیگر علوم اسلامى فرا گرفت در فقه پیرو مذهب حنبلى ودر کلام طریقت سلفیان داشت وتجاوز از قرآن وحدیث را روا نمىشمرد [ مخالف عقل بود ! و کتابی در هفتصد صفحه در رد منطق نوشته است ] اما چون در مجادله بى باک بود علماى مذاهب دیگر به خصومت او برخاستند .
ابن تیمیه فتوى به جهاد با مغول داده وخود در جنگ شقحب حاضر بوده وچندین مرتبه به واسطه مخالفت با سلاطین وقت در مسائل سیاسى یا دینى گرفتار حبس وتوقیف گردیده . وقتى او را از دادن فتوى منع کردند در آخر عمر نیز مدتى از مراوده مردم ممنوع بوده وفقط برادرش او را خدمت مىکرده . در حبس به نوشتن تفسیر ورسائل دیگر اشتغال داشت . دشمنان او وسیله انگیختند تا از کتاب ونوشتن رسائل نیز محروم گردید با وجود این عامه را به او اعتقاد کامل بود چنانکه در تشییع او قریب 200 هزار مرد و 15 هزار زن حاضر آمدند .
ابن تیمیه با اشاعره وحکما وصوفیه وکلیه فرق اسلام جز سلفیین معارضه کرده وهمه را باطل شمرده وبه تجسم معتقد بوده و از ظاهر لفظ قرآن وحدیث تجاوز روا نمىداشته . و زیارت قبور اولیاء را بدعت مىشمرده چنانکه در این امر او را پیشرو وهّابیان مىتوان گفت . کتب بسیارى نزدیک پانصد جلد به او نسبت دادهاند که عدّهاى از آنها در دست است . واز آن جمله است منهاج السنه .
یکى از تألیفات مشهور او کتاب منهاج السنة النبویة فى نقض الشیعة القدریة ، ردّى است بر کتاب منهاج الکرامة فى معرفة الامامة علامه حلى (م 727) . وى در این کتاب انواع تهمتها وافتراها را نثار مذهب شیعه کرده واقوالى را از قول دیگران نقل نموده که یکسره دروغ محض وخالى از هرگونه تحقیق وتأمل است . بالاترین نشانه غرض در کتاب منهاج السنة همان نام آن است : فى الرد على الشیعة القدریة . حال آنکه شیعه امامیه به تصریح احادیث ائمه(ع) واقوال متکلمین وعلماى امامیه منکر قدریه ومنکر جبریه هستند وروایت معروف « لا جبر ولا تفویض بل امر بین الامرین» اصل مسلم شیعه است . در طعن وتقبیح ابن تیمیه بر شیعه یک مسأله اساسى سیاسى را نباید از نظر دور داشت وآن دشمنى سخت میان دولت ممالیک مصر ودولت ایلخانان مغول در ایران بود که به مذهب تشیع گرایش داشتند وچه خوب گفته است علامه حلى وقتى که کتاب ابن تیمیه را دیده بود : «اگر سخن مرا فهم مىکرد پاسخش مىدادم » . (لغت نامه دهخدا ودائرة المعارف تشیع)
فرقهاى از علماى شیعه امامیه که عمدةً اخبار اهلبیت را مأخذ عقاید و احکام دین مىدانند و به دیگر مدارک در صورتى استناد کنند که به احادیث تأیید شده باشد. در مقابل این فرقه، اصولیون و پیروان مکتب اجتهاد مىباشند که احکام را از کتاب و سنت و اجماع و عقل استنباط کنند و بر این باورند که اخبار بتنهائى نتواند جامع احکام و جوابگوى همه نیازهاى جامعه در هر عصر و زمان باشد.
پیش از امام دوازدهم (عج) (260 ه ق) وظائف شرعى شیعه از سوى حضرات ائمه بصورت شفاهى یا کتبى مستقیماً یا توسط یاران و شاگردان ابلاغ مىگردید و مشکلى در این زمینه وجود نداشت. گذشت زمان و پدید آمدن مسائل جدیده که در عهد ائمه محل ابتلاء نبوده، و از سوئى جعل احادیث کاذبه توسط غرض ورزان، گروهى از فقهاى شیعه را بر این داشت که از کتاب و سنت به ضمیمه عقل و اجماع قواعد کلیهاى تنظیم کنند و این مشکل را حل و این کمبود را تأمین کنند، از این رو اینها را مجتهد یا اهل اجتهاد خواندند، و چون امتیاز آنها به اصول یعنى قواعد کلیه فقهیه بود به اصولى نیز موسوم گشتند.
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
در باره استر ابادی و اجمالی از نظرات ایشان
شاید بتوان گفت الفوائد المدنیة فى الرد على القائل بالاجتهاد و التقلید فى الاحکام الالهیة که تصنیف آن را در ربیع الاول 1031 ق به پایان رسانیده و اجزائى از آن را میرزا محمد استرآبادى دیده و تحسین کرده بود (نه تمام آن را چون سه سال پیش از تمام شدن آن درگذشته بود)، مهمترین و جامعترین و استدلالىترین کتب اخباریه است. در این کتاب با لحنى تند به مجتهدان و اصولیان تاخته و روش آنان را تخطئه کرده و از ایشان دعوت کرده است که به متون اخبار معصومین عمل کنند. این کتاب شامل مقدمه و دوازده فصل و خاتمه است و خوانسارى در روضات الجنات، آن را خلاصه نموده است. نظر به اهمیت مطالب، فوائد المدنیة از زمان تألیف مورد توجه علماى شیعه قرار گرفت و علامه مجلسى در بحار الانوار از آن استفاده بسیار برد. بعض مجتهدان مشهور نیز مانند سید نور الدین بن على عاملى برادر سید محمد صاحب مدارک، و سید دلدار على نقوى هندى (م 1235 ق) آن را نقض و رد کردند. نام کتاب ردیه سید نور الدین: الفوائد المکیة فى مداحض حجج الخیالات المدنیة و نقض ادلة الاخباریة ، و نام کتاب دلدار: على اساس الاصول است. وجه تسمیه فوائد المدنیة هم آن است که استرآبادى هنگام تالیف آن مجاور مدینه بوده است.
استرآبادى درباره ابتداى توجه خود به مشرب اخباریه آورده است که: « نخستین استاد من که در عنفوان جوانى در نجف از محضرش استفاده نمودم...سید محمد صاحب مدارک الاحکام بود وى در اوائل این کتاب آورده است که: اجماع وقتى حجت تواند بود که علم قطعى به دخول قول معصوم در جمله اقوال اجماع کنندگان حاصل شود. اگر مراد از اجماع معنى مشهور آن باشد حجت نتواند بود، زیرا ادله شرعیه در کتاب و سنت و برائت اصلیه منحصر است...و در مذمّت اجتهاد گفته است: تا جایى که من مىدانم نخستین کسانى که از طریقه اصحاب ائمه غفلت ورزیدند و به فن کلام و اصول فقه که هر دو بر افکار عقلیه متداوله بین عامه مبتنى است، روى آوردند، محمد بن احمد بن جنید (م 381 ق) و حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى، از علماى قرن چهارم هجرى بودند که اولى عامل به قیاس بود و دومى در علم کلام شهرت داشت، آنگاه شیخ مفید محمد بن محمد (م 413 ق) حسن ظن خود را به تصانیف آن دو به اصحاب خویش، از جمله شریف مرتضى (م 436 ق) و شیخ ابو جعفر طوسى (م 460 ق) اظهار نمود و اصول و کلام بین علماى شیعه شیوع پیدا کرد تا نوبت به علامه حلى (م 726 ق) رسید و او در تصانیف خود به قواعد اصول اهل سنت ملتزم گردید. سپس شهید اول و شهید ثانى و شیخ على کرکى رحمهم اللَّه همین روش را دنبال نمودند و به اصول روى آوردند. علامه (یا استادش جمال الدین بن طاووس) براى نخستین بار اخبار را به اقسام چهارگانه (صحیح و حسن و موثق و ضعیف) منقسم نمود و بعد از او شهید اول (م 768 ق) و شیخ على بن عبد العال کرکى (م 904 یا 907 ق) و شیخ زین الدین، ملقب به شهید ثانى (م 966 ق) و پسرش شیخ حسن، صاحب معالم و منتقى و شیخ بهاء الدین محمد عاملى (م 1030 ق) و سایر فقها همین روش را پیروى کردند. سبب این عقیده نوظهور، غفلت علامه از کلام قدماى شیعه بود و این غفلت از آنجا در وى پیدا شده بود که ذهنش با کتابهاى اهل سنت انس داشت. در کتاب الفوائد المدنیة ضمن شرح ادله عدم جواز استناد به اجماع و وجوب تمسک به اخبار ائمه اطهار، به کشفى که در مکه براى او در این زمینه حاصل شده است اشاره مىکند: «در حرمین شریفین بین خواب و بیدارى درهاى گشادهاى را براى وصول به حق در این مقامات دیدم و با چشم بصیرت مصداق این کلام الهى را: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا« مشاهده کردم. سحرگاه یک شب جمعه در مکه معظمه در خواب دیدم که یکى از مردان نیک با من سخن مىگوید و با این سخن خداى تعالى: «و من یؤتى الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً« مرا دلدارى مىدهد. سبب این بود که از بعض کوششها که از من فوت شده بود، اندوهگین بودم. در آن شب بعد از نماز وتر به خواب رفتم، بامدادان وقتى بیدار شدم و کتاب کافى را براى مطالعه مبحثى که مورد نظرم بود گشودم چشمم به حدیث امام صادق (ع) افتاد که در تفسیر این آیه شریفه فرمودهاند : «مقصود از خیر کثیر اهل بیت علیهم السلام مىباشد«. در نظر استرآبادى اخبار معصومین کلید فهم درست قرآن و سنت پیغمبر است؛ به معانى آیات قرآن بدون اخبار آل محمد (ص) دست نتوان یافت. اگر این اخبار نبود آیات به صورت متشابهات باقى مىماند و ممکن نبود از آنها به عنوان مدرک قطعى قوانین استفاده شود. همه اخبار معصومین (ع) که از طریق رجال مطمئن روایت شده قطعى الورود و قطعى الصدور است و حتى اگر خبر واحد باشد - یعنى تنها از یک طریق آن را نقل کرده باشند - چون راویان آنها مورد اعتمادند و تهمت کذب از ساحتشان به دور است باید پذیرفته شوند. همه چهارصد اصل یا الاصول الاربعمأة که شامل اخبار قبل از غیبت امام زمان (عج) و کتب اربعه یعنى اصول کافى تصنیف محمد بن یعقوب کلینى و من لایحضره الفقیه تصنیف شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه قمى و کتاب التهذیب و کتاب الاستبصار، هر دو تصنیف شیخ الطائفه ابو جعفر طوسى همه صحیح و معتبر است و صحت آنها به ثبوت رسیده و مکلفین مجازند که بر طبق آنها عمل نمایند - حتى احادیثى که از روى تقیه صادر شده - مگر احادیث ضعیفى که در تهذیب و استبصار به ضعف آنها تصریح شده است.
استرآبادى معتقد است اگر در جواز یا عدم جواز فعلى، حدیثى از معصوم نرسیده باشد آن فعل از جمله « شبهات » است و بهتر است در عمل به آن احتیاط و از آن اجتناب گردد (مانند استعمال دخانیات) در مورد تعارض اخبار باید خبرى را مورد عمل قرارداد که ائمه (ع) بدان عمل کردهاند. اگر حصول اطلاع از عمل ائمه (ع) میسر نباشد و هر دو دسته اخبار صحیح و مروى از طرق معتبر باشد، در چنین موردى « توقف » واجب است یعنى به هیچیک از آن دو دسته خبر نمىتوان استناد نمود ولى اگر کسى به موجب یکى از آنها عمل کند، او را نیز نمىتوان سرزنش نمود.
مؤسس مکتب اخباریه و قدیمىترین شارح و مدافع عقاید ایشان و نخستین مؤلف آن طایفه میرزا محمد امین بن محمد شریف استرآبادى (م 1033 ق) بود. وى ابتدا از مجتهدان بود و اجازه اجتهاد خود را از سید محمد بن على بن الحسین العاملى صاحب کتاب مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام، و خال او شیخ حسن بن الشیخ زین الدین (شهید ثانى) صاحب کتاب معالم الدین و ملاذ المجتهدین تحصیل نمود و آن هر دو در اجازههاى خود استرآبادى را به فضایل علمى و کمالات اخلاقى ستودهاند. وى به شرحى که در مؤلفات خود ذکر کرده دیرى نگذشت که از مجتهدان کناره گرفت و به اخباریان پیوست. از اسباب عمده این تغییر عقیده، اشارات و ارشادات و نفوذ معنوى استادش محمد بن على بن ابراهیم فارسى استرآبادى (م 1028 ق) صاحب رجال کبیر و متوسط و صغیر بود که به مشرب اخبارى و مبادى عرفانى تمایل داشت و با مجتهدان خصومت مىورزید. استرآبادى در رساله فارسى خود به نام دانشنامه شاهى بعد از بیان اینکه طریقه اجتهاد در بین شیعه امامیه امرى نوظهور است و همه فقهاى سلف تا اواخر عصر غیبت صغرى به طریقه اخباریه عمل مىکردهاند چنین گفته است: «...تا آن که نوبت به اعلم العلماء المتأخرین فى علم الحدیث و الرجال و اورعهم، استاد الکل فى الکل، میرزا محمد استرآبادى نور اللَّه مرقده الشریف رسید. پس ایشان بعد از آنکه جمیع احادیث را به فقیر تعلیم کردند اشاره کردند که احیاى طریقه اخباریین کن و شبهاتى که معارضه با این طریق دارد رفع آن شبهات بکن. چرا که این معنى در خاطر من گذشت و لیکن رب العزة تقدیر کرده بود که این معنى بر قلم تو جارى شود. پس فقیر بعد از آنکه جمیع علوم متعارف را از اعظم علماى آن فنون اخذ کرده بودم، چندین سال در مدینه منوره سر به گریبان فکر فرو بردم و تضرع به درگاه رب العزة مىکردم و توسل به ارواح اهل عصمت مىجستم و مجدداً نظر به احادیث و کتب عامه و خاصه مىکردم از روى کمال تعمق و تأمل. تا آنکه به توفیق رب العزة و برکات سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیه و علیهم اجمعین، به اشاره لازم الاطاعة امتثال نمودم و به تألیف فوائد المدنیة موفق شده به مطالعه شریف ایشان مشرف شد. پس تحسین این تألیف و ثنا بر مؤلفش گفته رحمه اللَّه »... برای اشنایی بیشتر با اراء و نظرات اخباریون به دایره المعارف شیعه و یا دایره المعارف اسلامی (نرم افزار دجا محصول موسسه فرهنگی ارایه مراجعه فرمایید )
... در کتاب منیة الممارسین فى اجوبة سؤالات الشیخ یاسین، چهل فرق بین آن دو گروه بر شمرده و میرزا محمد اخبارى (م 1233 ق) در کتاب الطهر الفاصل بین الحق و الباطل، هشتاد و شش فرق ذکر نموده و سایر علماى اخبارى مشرب مانند سید نعمت اللَّه جزایرى در کتاب منبع الحیات و ملا رضى قزوینى در کتاب لسان الخواص و نیز شیخ جعفر کبیر در کتاب حق الیقین (که دشمن اخباریان بوده) هر یک این فرقها را به سلیقه خود دستهبندى کردهاند که اهم این فرقها را ذیلاً ثبت مىنماید [در نرم افزار مذکور به سی مورد اشاره شده که برای طولانی نشدن کلام تعدادی را در اینجا ذکر می کنیم]:
1 - مجتهدان اجتهاد را عیناً یا تخییراً واجب مىدانند لیکن اخباریان آنرا حرام مىشمرند و عمل به روایت معصوم را در هر حکم واجب مىدانند.
2 - مجتهدان براى استنباط احکام از کتاب و سنت و اجماع و عقل استفاده مىکنند لیکن اخباریان فقط کتاب و سنت و بعضى فقط سنت یعنى اخبار را حجت مىدانند [یعنی حتی قران را حجت نمی دانند !].
3 - مجتهدان، عمل به ظن را در نفس حکم شرعى جایز مىدانند لیکن اخباریان فقط علم حاصل از طریق خبر معصوم را ملاک صدور احکام شمردهاند.
4 - اخباریان گویند اگر حدیثى مؤید به قرائنى باشند که موجب علم به صدور آن از جانب معصوم گردد صحیح است و هر حدیث جز آن باشد ضعیف شمرده مىشود ولى مجتهدان حدیث را بر صحیح و حسن و موثق و ضعیف تقسیم کردهاند.
5 - مجتهدان مردم را به دو دسته مجتهد و مقلد تقسیم کردهاند ولى اخباریان مىگویند مردم همه مقلد امامند و جایز نیست با وجود احادیث صحیح کسى به مجتهد رجوع کند.
6 - مجتهدان صدور فتوى و رأى در امور حسبیه را جز براى مجتهد جایز نمىشمارند لیکن اخباریان آنرا براى همه راویان اخبار معصومین و همه کسانى که در احادیث ائمه(ع) بصیرت دارند جایز مىدانند.
7 - مجتهدان گویند: مجتهد کسى است که بالملکه به جمیع احکام دین، عالم باشد و چنین فردى مجتهد مطلق است، اما اخباریان جز معصوم کسى را عالم به همه احکام الهى نمىدانند.
8 - مجتهدان براى رسیدن به مقام فتوى و اجتهاد، دانستن علومى چند از جمله فقه و اصول را شرط مىدانند اما اخباریان جز معرفت به اخبار اهل بیت و دانستن اصطلاحات و اشارات معصومین چیزى را شرط فتوى نمىدانند. منتهى مفتى باید یقین کند خبر معارضى در برابر خبر مورد استناد او نرسیده است. اخباریان استناد به اصول و قواعد مأخوذه از کتب اهل سنت را جایز نمىدانند.
9 - در مورد تعارض اخبار، مجتهدان به آنچه موجب ظن اجتهادى شود عمل مىنمایند ولى اخباریان جز به مرجحاتى که از سوى معصوم منصوص باشد عمل نمىکنند.
۱۰ - اغلب مجتهدان تقلید از میت را منع مىکنند. لیکن اخباریان آن را جایز مىشمارند و مىگویند قول حق با مرگ قائل باطل نمىشود و اگر مجتهدان سخنشان درست مىبود یا باید اعتراف کنیم نظر مجتهدان سلف از پیش خودشان بوده نه از احکام شریعت، یا اینکه قائل شویم حدیث « حلال محمد حلال الى یوم القیامة و حرام محمد حرام الى یوم القیامة » درست نمىباشد.
۱۱ - مجتهدان در صدور حکم، اخذ به ظاهر کتاب را جایز مىدانند بلکه آن را بر ظاهر خبر ترجیح مىدهند لیکن اخباریان استناد به آیات را وقتى جایز مىدانند که تفسیرى از معصومین (ع) درباره آن رسیده باشد.
۱۲ - مجتهدان در مورد امورى که نص آن خفى باشد رجوع به غیر معصوم را جایز نمىدانند اما اخباریان طلب سند و حدیث را از هر مسلمان حتى از سنى جایز مىشمارند.
۱۳ - مجتهدان جز به راوى اثنى عشرى عادل ضابط اطلاق « ثقه » نمىکنند، اما اخباریه همه راویان را که از دروغ مصون باشند « ثقه » مىدانند.
۱۴- مجتهدان اطاعت عوام را از مجتهد در فروع دین مثل اطاعت از امام حىّ حاضر واجب مىدانند اما اخباریان آن را واجب نمىدانند.
۱۵ - اکثر مجتهدان عمل به اجماع منقول را گرچه از متأخرین فقها بلکه غیر فقها (به شرطى که موثق باشند) نقل شده باشد جایز مىشمارند، به خلاف اخباریان.
۱۶ - مجتهدان همه احادیث کتب اربعه یعنى اصول کافى و من لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار را صحیح نمىشمرند. به خلاف اخباریان که همه را صحیح مىدانند.
۱۷ - اندیشیدن در مدلول نصوص و کند و کاو در آنها از نظر اخبارى تأویل شمرده مىشود که حتى المقدور باید از آن اجتناب نمود و به دنبال قرینه و سیاق عبارت و حیثیات کلامى نرفت تا مبادا تأویل پیش بیاید. فى المثل در آیه « فکلوا مما امسکن...» چنین فهمیدهاند که محل اصابت دهان سگ شکارى با شکار پاک است به عبارت دیگر در قوانین به حجیت لفظ و ظاهر کتاب و سنت قائلند، به عکس مجتهدان.
بخش پایانی :
کمال فضل و فتواى استرآبادى سبب شد که تألیفات او در بین فقهاى شیعه مرغوب افتد و مشرب اخباریه مورد توجه آنان قرار گیرد. در قرن یازدهم و دوازدهم هجرى این طریقت در بلاد شیعه، مخصوصاً عراق عرب و سواحل خلیج فارس و ایران توسعه یافت و فاصله بین تشیع و تسنن عمیقتر گشت. علماى اخبارى مشرب، مجموعههاى بزرگى از اخبار اهل بیت را ثبت و تدوین نمودند که اهم آنها کتاب الوافى تصنیف ملا محسن فیض کاشانى (م 1091 ق) و کتاب تفصیل وسائل الشیعة الى احکام الشریعة تألیف شیخ حرّ عاملى (م 1104 ق) بود که مؤلف این دو کتاب اخبارى صرف بودند و کتاب مبسوط بحار الانوار تألیف علامه محمد باقر مجلسى (م 1111 ق) که مشرب معتدل اخبارى داشت...
آخرین کوشش براى حفظ موقع اخباریان یا اعاده شوکت ایشان توسط میرزا محمد بن عبدالنبى نیشابورى معروف به اخبارى (1233 - 1178 ق) به عمل آمد. وى در اکبر آباد هند متولد شد و بعد از تحصیلات معمول و سفر حج، به سال 1198 ق در عتبات عراق ساکن گردید او به مسلک اخبارى روى آورد و با حرارت به دفاع از آن و مخالفت با اصولیین پرداخت. اصولیین نیز با او به مخالفت شدید پرداختند و مخصوصاً سید محمد مجتهد معروف به مجاهد و شیخ جعفر نجفى حمله پىگیرى را علیه او آغاز نمودند. کار چنان بر اخبارى تنگ شد که اقامت در نجف براى او غیر ممکن گردید و ناچار به ایران آمده به دربار فتحعلیشاه متوسل شد. رقیب سرسخت او شیخ جعفر کتابى به نام کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء نوشته نزد فتحعلیشاه فرستاد و در آن میرزا محمد را به تهمتهائى شبیه آنچه خود او مجتهدین را متهم مىکرد منسوب نمود. میرزا محمد اخبارى سرانجام در کاظمین کشته شد .
مکتب اخبارى بعد از میرزا محمد تقریباً منقرض شد و کربلا و کاظمین که مرکز آن جماعت بود به دست علماى اصولى افتاد. در ایران نیز از آن پس عالم اخبارى بزرگى برنخواست و کرمان که از مراکز اخباریه بود تحت سلطه شیخیه، پیروان شیخ احمد احسائى (م 1241 ق) افتاد. هنوز بقایاى اخباریه در خرمشهر و آبادان و بصره دیده مىشوند.
... شاید مهمترین علت خصومت مجتهدان با اخباریان که منجر به انقراض ایشان شد، آن بود که وساطت مجتهد را بین امام غایب (عج) وشیعیان ووجوب تقلید عوام را از مجتهد ونیابت مرجع تقلید را از امام غایب (عج) انکار مىکردند وسبب سلب قدرت از مجتهدان شده بودند. این یک واقعیت است که شیعیان همواره احساس مىکنند به وجود رهبر روحانى نیاز دارند که با حضور عینى خود خلاء غیبت امام (عج) را جبران کند وبا استناد به عقل واستفاده از مدارک شرع بتواند سیستم قانونى وشرعى شیعه را قابل انعطاف وبا نیازهاى روز متناسب سازد. مکتب اخبارى این نیاز اجتماعى را که یادگار سنت دیرین جامعه ایرانى است بر نمىآورد از اینرو محکوم به انقراض گشت وبه فراموشى سپرده شد. (دائرةالمعارف تشیع)
خواهش : نظرات خود را برای ما بنویسید .