برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

سرگذشت حدیث

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه علامه سید مرتضی عسگری( برای کتاب سیری در صحیحین محمد صادق نجمی )

نگاهی به سرگذشت حدیث

« و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین » [ال عمران : ۱۴۴] محمد جز فرستاده ای نیست که پیش از او فرستادگان درگذشته اند . ایا اگر بمیرد یا کشته شود عقبگرد می کنید ( ؟ ) و هرکه عقبگرد کند ضرری به خدا نمی زند و خدا شکرگزاران را پاداش خواهد داد .

« و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا » [حشر : ۷] هرچه پیغمبر به شما دهد ان را بگیرید و از هرچه منعتان کند بس کنید .

« و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » [نجم : ۳] و نه از روی هوس سخن می گوید ، این وحیی است که به او می کنند .

رسول خدا رحلت فرمود و دو میراث گرانبها را در میان یاران خویش بجا گذارد : قران ( = کتاب خدا ) و عترت ( = خاندان پیامبر ) ، و به امت خویش فرمان داد که بدانها پیوسته ، هرگز از انها جدا نشوند .۱

ان حضرت در دوران حیات خود ، بیان حقایق قرانی را بر عهده داشتند و به صورت حدیث ، تمامی علوم اسلامی ، از عقاید و معارف و احکام را در میان پیروان ائین خود منتشر ساختند ، ایشان در باره ی نقل حدیث می فرمودند : خداوند خرم بدارد بنده ای را که سخن مرا بشنود و دریابد و به دیگران که نشنیده اند برساند . چه بسیارند کسانی که دانش و علم را برای داناتر و فهمیده تر از خود بازگو می نمایند .۲

حال بنگریم افراد جامعه اسلامی ، پس از رحلت ان حضرت با قران و اهل بیت چه کردند و در برابر احادیث پیامبر چه نقشی را ایفاء نمودند ؟

ایشان خاندان پیامبر را از متن جامعه طرد نموده ،خانه نشین ساختند و با انان ، انگونه رفتار نمودند که زبان را یارای بر شمردن انها نیست ۳ و انگاه که در توطئه کنار زدن پاسداران اسلام راستین ، از صحنه ی اجتماع پیروز شدند ، توانستند میان قران و احادیث که بیان کننده مفاهیم راستین ان بود جدایی افکنند و کتاب خدا را بر اساس خواسته ی خویش تفسیر و تأویل نمایند.

سخنان و روش پیامبر که بدان سنت گویند ، خود مانع بزرگی بر سر راه سیاست خلفاء و در نتیجه برنده ترین حربه ی مخالفین انان بود، بدین خاطر، دستگاه خلافت تنها راه چاره را در این یافت که، مخالفین خویش را از این حربه ی قوی خلع سلاح نماید .

ابتدا ابوبکر بر ان شد که این سلاح را به انحصار خویش دراورد و بدین منظور، تا پانصد حدیث از پیامبر اکرم 

جمع اوری و تدوین نمود، لیکن پس از مدتی دریافت که بهره ای از این کار خود نخواهد برد، زیرا امکان انحصار وجود نداشت و در نتیجه تمام ان احاد یث را در اتش سوزانید .۳

بی تردید در ان زمان، امکان نداشت که مردم را از نقل و نوشتن حدیث باز داشت و انها را تنها به استفاده از احادیثی که ابوبکر جمع کرده بود مجبور نمود، لذا چاره را در این دید که مطلقاً احادیث پیامبر را ممنوع نماید ، تا دست مردم از این سلاح نیرومند ، کوتاه گردد .بر این اساس خلیفه ، مسلمانان را از باز گویی احادیث پیامبر منع نموده، دستور داد : « از پیامبر حدیث نقل نکنید و به قران مشغول باشید .» ۴

اری ، تنها قران ! زیرا قران جدای از احادیث پیامبر را می توان به دلخواه تأویل نمود.

ابوبکر وفات یافت ، و در وصیتنامه ی خویش خلافت را به عمر واگذار نمود . البته بیشتر مسلمین هم که به خاطر بی بهره ماندن از بیانات پیامبر ، روشن بینی خویش را از دست داده بودند ، از فرمان خلیفه سرپیچی نکردند .

عمر نیز در دوران حکومتش ، سیاست منع حدیث را بشدت دنبال نمود و یکبار که به منظور تظاهر به ازادی ، در حکومتش مسأله نقل و نوشتن احادیث پیامبر را به مشورت با مردم نهاد و عموم مسلمین لزوم ان را اعلام داشتند ، با زیرکی خاصی ، پس از یکماه اندیشیدن راه چاره را یافت و به میان مردم امده اعلام نمود : « من می خواستم سنت رسول خدا را بنویسم ، لیکن امت های گذشته را بیاد اوردم که با نوشتن بعضی کتاب ها و توجه زیاد به انها از کتاب اسمانی خود باز ماندند [هرچه در تاریخ ادیان گشتم دلیلی بر این مدعا نیافتم لطفا شما اگر موردی سراغ دارید بنده را یاری نمایید تا بدانیم که خلیفه دوم به چه موردی اشاره داشته اند !] لذا من هرگز کتاب خدا ( = قران ) را با چیزی در هم نمی امیزم .» ۵

وی هنگامی که یاران پیامبر را به ماموریت می فرستاد بدان ها دستور می داد که حدیث نگویند و مردم را به وسیله ان از قران باز ندارند و اگر مطلع می شد که یکی از انان از فرمان وی سرپیچی نموده ، او را به مدینه به نزد خویش احضار می نمود و تا زنده بود وی را تحت نظر داشت .۶

و نیز انچه حدیث گرد اورده و نوشته بود از میان مردم جمع نموده و می سوزاند .

دوران خلافت عمر ، بدینسان سپری شد و عثمان با دسته بندی خاصی که پدید امده بود [با شگرد خاصی از سوی عمر ] به خلافت رسید . در زمان عثمان ، مبارزه ی دستگاه خلافت علیه نقل احادیث شدیدتر شد . اگر عمر در دوران خود صحابه ی پیامبر را می ازرد و ایشان را در مدینه تحت نظر نگاه می داشت و نوشته های انان را می سوزاند ، عثمان برای جلوگیری از بازگویی بیانات و روش پیامبر ، یاران وی را شکنجه و تبعید کرد . چنانچه « ابوذر » را از مدینه به شام و از شام به مدینه و انگاه به ربذه تبعید نمود ، تا اینکه یار گرامی پیامبر در ان صحرای سوزان در غربت جان سپرد . و نیز « عمار یاسر » دیگر صحابی رسول خدا را چنان مضروب ساخت که بیهوش بر زمین افتاد . ۷

بیست و پنج سال دوران حکومت سه خلیفه ، یاران پیامبر و تابعین و دیگر دست پرورده های اسلام ، در چنین فشاری بسر می بردند ، تا سرانجام طاقتشان بسر امد و با یک قیام عمومی ، بنیان خلافت عثمان را در هم کوبیده وی را کشتند ، و سپس به علی ( ع ) روی اورده ، وی را به اصرار فراوان به خلافت بر گزیدند . 

[ادامه دارد ...]

------------------------------------------------

۱- احمد حنبل - مسند ج ۳ ص ۱۴-۱۶-۲۶-۹-۱۷ و ج ۵ ص ۱۸۲

و نیز محمد بن عیسی ترمذی - « صحیح » - باب مناقب

۲ - محمد بن عیسی ترمذی - « صحیح » ج ۱ ص ۱۲۵ + ۱۴ باب فضل العلم ، تبلیغ الحدیث عن رسول الله + علامه محمد باقر مجلسی - « بحارالانوار » ج ۱ ص ۱۰۹و ۱۱۲

۳ - شمس الدین ذهبی - « تذکرة الحفاظ » ج ۱ ص ۵

۴ - همان - ج ۱ ص ۷-۸-۱۳

۵ - محمد بن سعد کاتب الواقدی - « طبقات الکبری » ط لیدن ج ۳ ص ۲۰۶ + ابن عبدالبر - « جامع بیان العلم و فضله » ج ۱ ص ۶۴-۶۵

۶ - تفصیل در کتاب « من تاریخ الحدیث » علامه عسگری

۷ - احمد بن یحیی بلاذری - « انساب الاشراف » ج ۵ ص ۴۹

 

**********************************

 قسمت دوم 

امام ( ع ) زمانی به خلافت رسید که مسلمانان یک ربع قرن ، با روش خلفای گذشته سر کرده و رفته رفته با ان خو گرفته بودند . ان حضرت موقعیت زمان خویش را چنین بیان می نمایند۱ :

« خلفای پیش از من ، بس کارها انجام داده اند که در انها اگاهانه با رسول خدا مخالفت نموده اند . پیمان وی را شکستند و سنتش را تغییر دادند ، و اکنون ، چنانچه من مردم را به ترک ان امور وادارم و کارها را به شکل نخستین و راستین ان ، یعنی به ان صورتی که در زمان پیامبر بود ، باز گردانم ، لشکریانم از گردم پراکنده خواهند شد و مرا تنها و بیکس رها خواهند نمود ، یا حداکثر با اندکی از شیعیانم ، یعنی انان که با من و امامتم از راه کتاب خدا و سنت رسول اشنایند ، باقی خواهم ماند .»

« چه فکر میکنید ؟ اگر فرمان دهم ، مقام ابراهیم را به انجا که پیامبر فرمان داده بود باز گردانند ، فدک را به بازماندگان فاطمه ( ع ) بسپرم ، پیمانه ی رسول خدا را ، به انچه بود برگردانم ، زمین هایی را که پیامبر بنا به مصالحی در اختیار افرادی گذارده بود به انها باز گردانم ، زمینهایی را که پیامبر بنا به مصالحی در اختیار افرادی گذارده بود ، به انها بازگردانم ، داوری های ستمگرانه ی خلفا را نقض نمایم ، زکات را از موارد اصلی ان و به اندازه ی صحیح بگیرم . وضو و غسل و نماز را به شکل اولیه ی ان بازگردانم ، زنانی را که ناروا از شوهرانشان جدا کرده به دیگری داده اند ، به همسرانشان باز دهم .بیت المال را که به روش طبقاتی تقسیم نموده اند ، مانند عصر پیامبر برابر قسمت نمایم و نگذارم اموال تنها در دست توانگران باشد۲ . مالیات زمین ها را لغو نمایم۳ ، مسلمانان را در امر زناشویی همدوش و برابر قرار دهم ۴، خمس را ان چنان که خداوند فرمان داده بگیرم۵ ، مسجد پیامبر را همانگونه که در زمان حضرت بود نمایم ، درهایی که پس از وی به مسجد گشوده اند بسته و درهایی که بعد از او بسته اند باز نمایم ، مسح بر پاپوش های چرمی را منع کنم ۶، بر نوشیدن نبیذ و شراب خرما حد و کیفر خاصش را اجرا نمایم۷ ، متعه حج و متعه زنان را همچون زمان رسول الله جایز شمرم ۸، تکبیر نماز میت را پنج بار قرار دهم۹، مردم را ناگزیر نمایم که در نماز « بسم الله » را با صدای بلند بخوانند۱۰ ، طلاق را مطابق روش پیامبر شکل دهم۱۱ ، رفتار با تسیران جنگی امت هایی گوناگون را به شکلی که خدا و رسولش فرمان داده اند بازگردانم۱۲ ، کوتاه سخن اینکه اگر مردم را ، به زیر فرمان الهی و احکام قران گرد اورم در چنین صورتی انها از گردم پراکنده خواهند گشت .»

« به خدا سوگند ! هنگامی که به مسلمانان فرمان دادم در ماه رمضان جز نمازهای واجب را به جماعت نخوانند و گفتم : به جماعت گزاردن نمازهای مستحب بدعت است ، جمعی از سپاهیانم - انان که در رکاب من شمشیر می زدند - بانگ برداشتند : « واسنة عمراه! » ای مسلمانان ! علی می خواهد سنت عمر را تغییر دهد و ما را از خواندن نمازهای مستحب در ماه رمضان باز دارد. و کار را بدانجا رساندند که بیمناک شدم شورشی بر پا نمایند . »

« اه ، که چه کشیدم از این امت و مخالفت هایشان با من ، و فرمانبریشان از پیشوایان گمراه ، فرمانبرداری از پیشوایانی که بسوی اتش می خوانند .»

امام ( ع) برنامه ی کار خویش را چنین ترتیب داده بودند که بر وفق روش پیامبر و بر خلاف رویه خلفا عمل نمایند .به ویژه در مسئله ی حدیث ، برای محو نمودن اثار خلفا مبارزه ای پی گیر و دامنه دار انجام دادند .

قریش که رفتار حضرت را مخالف منافع دنیوی خویش می دیدند ، به مخالفت با ایشان بر خاستند ، در جنگهای جمل و صفین خون های فراوان ریخته و دشمنی خویش را با ان حضرت تا انجا دنبال کردند که پس از چهارسال و اندی ایشان را در محراب عبادت شهید نمودند .

[ادامه دارد ...]

 --------------------------------------------

۱- در اینجا جمله هایی از شکوه های دردالود امام علی ( ع ) را باز گفته ایم البته نه با ترجمه تحت اللفظ که نیاز به شرح و تفصیل داشته باشد ، بلکه عبارات ان حضرت را نقل به معنا کرده ایم . تفصیل در :

محمد بن یعقوب کلینی - « روضه کافی » ج ۸ ص ۶۱-۶۳

۲- عمر با تقسیم بیت المال در جامعه اسلامی ، نظام طبقاتی ایجاد نمود ؛ زیرا مسلمانان ان عصر را نام نویسی کرده [و از اموال به غارت برده از ایران و شامات ]گروهی را سالیانه پنج هزار درهم و گروه دیگر را چهار هزار درهم و دیگران را سه هزار درهم و دو هزار درهم و هزاروپانصد تا دویست درهم در سال حقوق قرار داد ، بدینسان در اسلام طبقه اشرافی و توانگر از یک طرف و طبقه تهی دست و فقیر از سوی دیگر بوجود امد [ و در ادامه این روش عثمان در بذل و بخشش بیت المال انچنان زیاده روی کرد که بیکباره غنایم فتح افریقا را که هزاران هزار سکه طلا بود به مروان پسر عمو و دامادش بخشید که البته این یک نمونه بود و ... برای اگاهی از انچه که در زمینه بیت المال کردند می توانید به اولین خطبه امام علی در اتمام حجت با مسلمین مراجعه نمایید .]

۳- عمر مالیات زمین را در عراق بر اساس قوانین مالیاتی ایران ساسانی و در مصر بر اساس قوانین مالیاتی امپراتوران رومی قرار داد !

۴ - عمر غیر عرب را از ازدواج با دختران عرب نژاد منع نمود .

۵ - سهم ذوی القربی را پس از پیامبر ؛ خلفا از خمس ساقط نمودند .

۶- « خف » پاپوشی از پوست حیوانات می باشد . اهل تسنن به پیروی از اسلاف خود ، شستن پا را در وضو ، هنگام برهنگی ان واجب می دانند . اما اگر در پاپوش یا خف باشد ، مسح بر ان را جایز می شمارند !

۷ - « نبیذ » شرابی است سبک که غالبا از خرما ساخته می شود .

۸ - عمر دو متعه را تحریم نمود :

یک ) متعه حج که حاجیان پس از اداء عمره از احرام درایند ، پس از ان باردیگر برای حج احرام بندند. این دستور اسلام بود . اما عمر دستور داد بر احرام عمره بمانند تا اعمال حج را به پایان رسانند .

دو ) متعه زنان که همان ازدواج موقت است که به تصریح قران و روایات اهل سنت جزء احکام مسلم اسلام می باشد .

۹ - تکبیر نماز میت را اهل تسنن به استناد روایت ابوهریره ؛ چهار نوبت می گویند . نگاه کنید به :

ابن رشد اندلسی - « بدایه المجتهد » ج ۱ ص ۲۴۰

۱۰- پاره ای از فرق اهل سنت « بسم الله » را از حمد و سوره در نماز اسقاط می کنند ظاهرا در این مسئله از معاویه پیروی می کنند . رجوع کنید به « تفسیر الکشاف » در تفسیر سوره حمد ج ۱ ص ۲۴-۲۵ [البته اگر این خطبه اصالت داشته باشد پس در زمان خلافت امام این روش مرسوم بوده است و نتیجه اینکه معاویه نیز بعدا به اسلاف خود تقلید کرده و روش سابق خود را ادامه داده است . ]

۱۱ - اهل سنت سه طلاق زن در یک مجلس را جایز می شمارند . و بدون حضور شاهد عادل بدان مبادرت می ورزند . رجوع شود به - « بدایه المجتهد » ج ۱ ص ۸۰-۸۴

۱۲- خلیفه دوم فرمان داده بود که اسیران عرب را جمله ازاد کنند ؛ اما اسیران فارس را حتی به مدینه پایتخت اسلام راه نمی داد . از جمله مخالفت های دیگر او با سنت رسول الله این که به فرزندانی که از غیر زن عرب باشند ، در غیر سرزمین عربی به دنیا امده باشند ، ارث نمی داد .

رجوع شود به - « الموطأ » تالیف مالک بن انس ج ۱ ص ۸۰

 

***********************************

پس از قسمت اول و دوم سرگذشت حدیث ، اینک قسمت سوم و اخر « سرگذشت حدیث » بقلم علامه مرتضی عسگری :

چیزی نگذشت که معاویه ، دشمن خدا و رسول ، با نیرنگهای فراوان بر تخت خلافت تکیه زد و در گفتگویی که با مغیره بن شعبه داشت سیاست خویش را اظهار نمود .مغیره گفته بود : « ای امیرالمومنین ! حال که به ارزوها و امالت رسیدی ، با این زیادی سن چه مانعی دارد عدل و داد پیشه نمایی و با انجام کارهایی شایسته نام نیکی از خود بجای گذاری ؟

به خدا سوگند ! امروز دیگر بنی هاشم چیزی ندارند که ترس و هراس تو را برانگیزد . بنابراین چه خوبست که با ایشان مهربانی نمایی و پیوند خویشاوندی خود را مراعات کنی .

معاویه چنین پاسخ داد ه بود : « هیهات ، هیهات ، دور است دور ! ابوبکر به حکومت رسید ، عدالت ورزید و ان همه سختی ها را بر خود هموار ساخت لیکن هنوز چند روزی از مرگش نگذشته بود که جز این که گاهی نامش را ببرند چیزی از وی باقی نماند .

انگاه عمر به حکومت رسید ، کوشش ها کرد و در ده سال خلافت خود بسیار رنج دید . بخدا سوگند ، با مرگش نامش نیز مرد . 

سپس برادر ما عثمان ، که از نظر خاندان از همه والاتر بود [منظور معاویه بستگی عثمان به خاندان امویان است ] حکومت را به دست گرفت و کارهایی انجام داد ، دیگران هم هر چه با وی کردند ، گذشت . بخدا سوگند ! پس از مرگش ، نامش هم مرد و اعمال و رفتار خوبش [لابد منظور معاویه بذل و بخششهای میلیونی عثمان به امویان است ] فراموش گشت . ولی نام ان مرد هاشمی ـ رسول خدا ( ص ) ـ را روزی پنج بار در سراسر جهان اسلام با صدای بلند اعلام می نمایند : « اشهد ان محمد اً رسول الله » : با وجود این ، نام چه کسی باقی خواهد ماند ای بی مادر ؟!

نه بخدا سوگند ! تا این نام را از روی زمین بر نیاندازم از پای نخواهم نشست !۱ »

و بدینسان همه ی نیروی خود را برای نابودی نام و نشان پیامبر و خاندانش بکار گرفت ، و برای رسیدن به هدف خویش دستگاه های گوناگون حدیث پردازی به راه انداخت و کار را بدانجا رساند که ابوهریره بیش از پنجهزار و سیصد حدیث ، و عبدالله بن عمر زیاده از دو هزار و سرانجام ام المومنین ، عایشه ، و انس بن مالک هر یک بیش از دو هزار و سیصد حدیث به دروغ به پیامبر نسبت دادند ! ۲»

اینان و دیگر همکارانش ، از صحابه ، برای جلب رضایت طبقات حاکم ، در جعل حدیث بر یکدیگر سبقت می جستند و جز خدا ، هیچکس اگاه نیست که در این دوره ، تا چه اندازه حدیث پرداخته و به پیامبر نسبت داده شده است . و در اثر همین کار ، همه چیز اسلام را مسخ و وارونه نموده ، و در نتیجه اسلام راستین و حقیقی را به اسلامی مسخ شده و قابل توجیه با دستگاه خلافت ، تبدیل نمودند .

گروه حاکم نیز ، تنها این اسلام را به رسمیت شناختند و این اسلام واژگونه که شالوده اش در زمان معاویه ریخته شد [در بحث با این برادران کشاف الحقایق دین! نوشتیم که چنانچه در تمامی تواریخ ثبت است پس از صلح امام حسن ( ع ) با معاویه و روزی که معاویه به کوفه وارد شد و مسلمانان زیر لوای جانشین خلف عثمان خلیفه سوم گرد امدند و ... معاویه به میمنت این پیروزی و اتحاد دنیای اسلام ! ان سال را سال « سنت و جماعت » نامید و بدین ترتیب از انسال به بعد طرفداران اسلام رسمی ! را مسلمانان « اهل سنت و جماعت » ( سنی ) نامیدند و طرفداران اسلام راستین را کمافی السابق « شیعه علی » ( شیعه) ]، تا به امروز به عنوان اسلام حقیقی ، باقی است تا جایی که در عصر ما ، نشاندادن اسلام راستین یعنی دینی که پیامبر اسلام به جهانیان عرضه نمود ، به کسانی که با اسلام رسمی خو گرفته اند بسی دشوار و برایشان باور نکردنی میباشد . چه انانکه با اسلام رسمی ، یعنی انچه در عصر معاویه پرداخته شد ، خو گرفته اند ، اسلام را از دریچه ی کتبی که مجموعه ای از احادیثی است که به دروغ به پیامبر نسبت داده شده ، شناخته اند . به عنوان نمونه ، به توحید اسلامی از دریچه ی این حدیث ساختگی که ابوهریره زحمت پرداختنش را کشیده می نگرند :

« گروهی به پیامبر اکرم گفتند : ای رسول خدا ! ایا ما در روز رستاخیز پروردگار خویش را مشاهده می نماییم ؟ فرمود : ایا در شب چهارده از دیدن قرص ماه ناراحتید ؟ گفتند : نه ای پیامبر خدا ! فرمود : ایا از مشاهده ی خورشید در ان هنگام که در پس ابر نباشد ازرده می شوید ؟ گفتند : نه ای رسول خدا . فرمود : شما همانگونه پروردگارتان را خواهید دید ! در روز رستاخیز خداوند مردم را گرد اورده ، سپس انها را می خواند و می فرماید تا هرکس بدنبال انچه می پرستیده برود .

انان که افتاب را می پرستیدند به دنبال افتاب خواهند رفت و انها که ماه را می پرستیدند به دنبال ماه و سر انجام انان که طاغوت ها را پرستش کرده اند به دنبال معبودهای خود ، می روند .تنها این امت باقی می ماند که در میانشان منافقان نیز وجود دارند ، انگاه خداوند تبارک و تعالی ، با صورتی جز انکه در گذشته می شناختند نزد ایشان امده می گوید : من پروردگار شمایم . می گویند : به خدا پناه می بریم از تو .ما اینجا خواهیم ماند تا پروردگارمان بیاید و انگاه که او بیاید وی را خواهیم شناخت .

سپس خداوند به همان صورتی که وی را می شناختند به نزد ایشان امده می گوید :

من پروردگار شمایم . خواهند گفت : اری تو پروردگار ما هستی و به دنبالش براه می افتند ...! ! ۳»

این حدیث چنانکه دیدیم اساس خدا شناسی و معاد اسلامی صحیح را مسخ و ویران نموده هست . در احادیث دیگری سیمای اسمانی پیامبر اسلام را دگرگونه نمایانده اند. از ان جمله ، روایت نموده اند که پیامبر اکرم از خدای خویش درخواست نمود : 

« بار الها ! نکوهش ها و نفرینهایی که از روی خشم و غضب نثار مومنان می کنم سبب پاکی ایشان بنما و مایه ی برکت انها قرار ده .۴ »

همچنین روایت کرده اند که پیامبر اکرم به مردم فرمود : « نخل خرما نیاز به گرده پاشی و تلقیح ندارد .» و یا این که فرمود : « نخل را گرده پاشی نکنید بهتر خواهد شد .» مردم فرمان ان حضرت را اطاعت نموده ، درخت خرما را گرده پاشی نکردند و در نتیجه ان سال درختان به بار ننشست . پیامبر اکرم چون از حاصل فرمان خویش اطلاع یافت فرمود : « من این گونه می پنداشتم ، از من باز خواست نکنید ! » یا « شما در کار دنیایی خود اگاهترید .۵ »

نیز روایت نموده اند که روزی پیامبر اکرم در شهر مکه سوره ی « نجم » را قرائت می فرمود تا بدین ایه رسید : افرایتم اللات و العزی و مناه الثالثه الاخری « ایا لات و عزی و منات ، ان بت سومین را می بینید ؟ »

با خواندن این ایه ، شیطان بر زبان مبارکش القاء کرد که بگوید :تلک الغرانیق العلی منها الشفاعه ترتجی « به ان بتها که چون پرندگان سپیدند امید شفاعت می رود .» [گویا توجه به مسئله « شفاعت » در بین برادران اهل سنت بسیار با سابقه است !!!]

چون این سخن بر زبان پیامبر جاری گشت مشرکان خشنود شدند که اینک پیامبر هم نام بتان ما را به نیکی یاد کرد و در این حال همگان ـ مشرکین و مسلمانان ـ به سجده افتادند ! تا این که جبرئیل نازل شد و پیامبر را از این اشتباه بزرگ اگاه ساخت و به ان حضرت عرض نمود گه این جملات را شیطان به ایشان القا کرده است .

در پاره ای از روایات چنین امده است که جبرئیل به ان حضرت گفت : ایات را تکرار نکنید . پیامبر ایات را به ترتیب قرائت فرمود در ضمن جمله ی تلک الغرانیق العلی ...

را نیز خواندند جبرئیل گفت : نه ، این جمله را من نیاورده ام و شیطان بر زبان شما گذارده است ! ۶

این روایات ، در تفاسیر مشهور و معتبر برادران اهل تسنن چون : طبری ، ابن کثیر ، سیوطی و سید قطب امده است . اینان به قدری از این گونه احادیث ساختگی از پیامبر اکرم روایت کرده اند که چهره ی حقیقی رسول خدا را در پس پرده های دروغ و بهتان ، از دیده ها پنهان داشته اند ۷.

متقابلا ، سیمای سران و فرمانروایان قریشی و نزدیکانشان را نیز دیگرگون کرده ، فضائلی دروغین برای انان جعل نموده اند . معارضان ایشان را نیز هدف تهمت و افتراهای خویش قرار داده اند تا جائی که مردانی چون « ابوذر غفاری » ، « مالک اشتر » ، « عمار یاسر » و ... را نا اشنای با دین و فریب خورده قلمداد نموده اند و به این نیز بسنده نکرده ، روایات بسیاری در صفات خدا ، چگونگی رستاخیز و محشر ، پاداش و کیفر بهشت و دوزخ ، سرگذشت پیامبران پیشین ، اغاز افرینش و عقاید و احکام اسلامی نقل کردند که ماخذی جز افکار خرافی اهل کتاب و فرهنگ جاهلی و دروغ و بهتانهای ساخته ی مغز خودشان نداشت .

به اندازه ای این گونه احادیث زیاد شد و دامنه ی نقل ان وسعت یافت که همه ی حقایق دینی رامسخ و دیگرگون ساخت و حاصل ان اسلامی بود که به عنوان مذهب طبقه ی حاکم به وسیله ی فرمانروایان بنی امیه و بنی عباس تا اواخر خلافت عثمانی ترویج می شد .

در برابر مزدوران حدیث ساز دروغ پرداز ، در تمام دوران تاریخ حیاتبخش اسلام ، گروه دیگری نیز بودند که به قیمت از کف دادن جان ، سنت راستین ، یعنی بیانات و روش پیامبر را ، در میان مسلمین نشر و ترویج می نمودند .

« ابوذر » صحابی بزرگ رسول خدا ، از سران این گروه بشمار می اید . روزی نزدیک « جمره ی وسطی » در « منی » ، نشسته بود و انبوهی از مردم بر گردش جمع بودند و در مورد دینشان از وی می پرسیدند . ناگهان یکی از دژخیمان حکومت اموی که زیادی جمعیت وی را متوجه ساخته بود ، نزدیک امده بالای سر ابوذر ایستاد و به وی گفت : مگر تو را از پاسخ دادن به پرسش های مردم باز نداشته اند ؟

ابوذر گفت : ایا تو ماموریت داری که مرا تحت نظر داشته باشی ؟ و سپس به پشت گردن خویش اشاره نموده گفت :اگر شمشیر را اینجا بگذاری و گمان ببرم که می توانم ، قبل از این که بریدن سر من به پایان برسد یکی از سخنانی را که از پیامبر شنیده ام باز گو نمایم ،بی تردید خواهم گفت ۸ .[و می دانیم که ابوذر در نهایت به دلیل نقل حدیث به ربذه تبعید شد و ...]

« رشید هجری » ، بزرگمردی دیگر از این گروه است . وی هنگامی که « زیاد » حاکم شهر کوفه ، دست و پای او را برید و به خانه اش بردند و مردم به دیدارش امده می گریستند ، به ایشان گفت : گریه و زاری را کنار گذارده وسائل نوشتن بیاورید تا انچه از مولایم شنیده ام برای شما باز گو نمایم . مردم نیز پذیرفتند چون این خبر به زیاد رسید فرمان داد زبان او را نیز ببرند .

« میثم تمار » نیز گام بردار همین طریق بود . انگاه که ابن زیاد در کوفه دست و پای وی را برید و بر چوبه دارش کشید بسان گوینده ای که بر فراز منبر رود ، فریاد بر اورد ، هان ای مردم ! هر کس که خواهان شنیدن احادیثی است که از علی ( ع ) شنیده ام بیاید ، مردم گرد او جمع شده ، میثم اغاز سخن نمود . چون این خبر به ابن زیاد رسید فرمان داد زبانش را نیز ببرید تا دیگر سخن نگوید .

میثم پس از بریده شدن زبانش ، ساعتی بیش تاب نیاورد و غرق خون بر چوبه دار جان به جان افرین تسلیم نمود .

دیدیم که در طول زمان ، مقام خلافت رفته رفته نفوذ بسیاری یافته بود تا انجا که می توانست حلال و حرام خدا و رسول راتغییر دهد و نیز قوانینی که از طرف خلیفه وضع می شد با همان استحکام قوانین الهی اجرا می گشت .

البته این حالت ، تا اواخر دوران خلافت عثمان بیشتر دوام نیافت و نارضایتی عمومی و انقلاب مردم ، کما بیش ان را در هم کوبید ، تا اینکه با گذشت زمان نوبت به معاویه رسید . وی به یاری دستگاه عظیم تبلیغاتی خود ، که از حدیث پردازان ورزیده تشکیل یافته بود ، به ترمیم گذشته پرداخت . و می رفت که دیگر بار مقام خلافت نفوذ و ارج گذشته ی خویش را باز یابد .

اما شهید شدن « امام حسین ( ع ) » این نقشه را برای همیشه نقش بر اب کرد و از ان پس دیگر خلافت نتوانست به موقعیت پیشین خود برسد . و بدین خاطر نواوری ها و بدعت هایی که اسلام رسمی را از اسلام راستین جدا ساخته از این پس چندان افزوده نمی گردد و دیگر خلفا توان ان را نمی یابند که بدعتهای تازه ای پدید اوردند .

شهادت امام حسین ( ع) ثمره ی دیگری نیز همراه داشت . و ان کاسته شدن حبس و زجر و شکنجه و قتل شناسندگان واقعی اسلام و باز گو کنندگان احادیث پیامبر بود .زیرا حکومت های بعد نتوانستند انان را به شدت گذشتگان شکنجه نموده ، به قتل رسانند . در نتیجه انان نتوانستند با کوششهای پیگیر ،از میان هزاران حدیث که بیشتر انها پرداخته مزدوران خلافت بود ، احادیث صحیح را باز شناخته در دسترس مسلمانان قرار دهند .

با روی کار امدن عمربن عبدالعزیز ، دوره ی صد ساله ی جلوگیری از احادیث پایان یافت و از این زمان که قرن دوم اغاز شد پیروان اسلام رسمی ، از حکومت خویش دستور یافتند که احادیث پیامبر را بنویسند .در نتیجه ، ده ها کتاب در سیره ی پیامبر و صحابه ، و نیز در احادیث رسول اکرم ، گرداوری شد که در میان هزاران حدیث که در ان کتب وجود داشت تنها حدیثی چند یافت می شد که به وسیله ی شاگردان واقعی مکتب اسلام از پیامبر باز گو شده باشد .لیکن حتی همین چند حدیث نیز دانشمندان خود فروخته به دستگاه را ، ازار می داد و لذا برای رهایی از انها ، دو اقدام نمودند :

اول اینکه : در علم « رجال و درایه » مقرر کردند که چنانچه یکی از راویان حدیثی هواخواه و شیعه علی ( ع ) باشد ان حدیث بی ارزش و ضعیف خواهد بود !۹ دیگر این که در زمینه ی حدیث ، مجموعه های تدوین نمودند که تا حد امکان از این گونه احادیث خالی بود و نیز احادیثی که کوچکترین برخوردی با حیثیت قدرتمندان پس از رسول خدا و خلفای راشدین داشت ، در انها موجود نبود .

کتابهای حدیثی ، که برای روش تدوین یافت ، « صحیح » نامیده شد و تعداد انها به شش رسید ، که در میان انها صحیح بخاری از دیگران اعتبار بیشتری یافت .

زیرا بخاری بیش از دیگران به دو اصل فوق توجه داشت تا جایی که حتی از خوارج ـ چون عمران بن حطان ـ حدیث نقل کرده ، لیکن از امام صادق ( ع ) حدیثی روایت ننموده است ! ! وی همچنین احادیثی را که برخوردی با خلفا داشته ، نا تمام و پاره پاره نقل نموده و بهمین جهت پیروان اسلام رسمی ، کتاب او را پس از قران صحیح ترین کتاب می شناسند !

و بر همین اساس ، در کتابهای تاریخ و سیره ، تاریخ طبری از همه ی تواریخ محکم تر و معتبرتر بشمار امده ، چه او نیز راه بخاری را پیموده است و به شدت مراقب بوده حدیثی را که کوچکترین تضادی با منافع و وجهه ی ان گروه از صحابه ، که مورد احترام اسلام رسمی بودند ، داشت نقل ننماید و متقابلا هر حدیث ساختگی را که دست اویزی برای توجیه ستمگری های انان داشت باز گو نموده است .بهمین خاطر ، طبری صدها حدیث جعلی و پرداخته ی دست بی دینان و دشمنان اسلام را روایت کرد و در نتیجه ، تمامی حوادث تاریخی عصر پیامبر و خلفای اولیه را واژ گونه تصویر نمود .و از انجا که سخت پایبند حفظ منافع خلفا و صحابه مورد تا یید انها بود ، چنان شهرت و اعتبار یافت که امام المورخین ، پیشوای تاریخ نگاران ، خوانده شد و پس از وی مورخین نامی چون ابن اثیر ، ابن کثیر و ابن خلدون تاریخ زندگی صحابه را فقط از او اقتباس نمودند .[دوستان عزیز حین بحث با این برادران « حقایق دین » متوجه شدند که در دو مورد که ابه تاریخ طبری استناد کردیم چطور با حساسیت این برادران مواجه شد که در مورد « روز پنجشنبه » ادرس منبع را از ما خواستند و در مورد « اتش و عمر و خانه حضرت زهرا » نیز وقتی که ادرس مطلب را از تاریخ طبری به اشتباه ذکر کردیم موجب شد که این برادران برای کشف حقیقت به کتابخانه ملی مراجعه کرده و ... و با دستپاچگی و ذوق زدگی پیام گذاشته بودند که : « جلد ۴ در صفحه ... تمام می شود و سعی کنید منبعد چشم و گوش بسته مطلبی را عنوان نکنید و ... » و حتی زحمت نکشیده بودند که قسمت مربوط به فوت پیامبر را مطالعه نمایند تا ... و وقتی که ادرس صحیح و تکمیلی را از همین کتاب اوردیم گویا موجب سرخوردگی اینان گردید و دیگر ... ]

پیروان اسلام رسمی ، از قرن چهارم به بعد ، به دنبال دانشمندان وابسته به دستگاه ، شش کتاب حدیث فوق را منتشر ساخته مورد عمل قرار دادند ، در تاریخ نگاری نیز فقط طبری و پیروانش ماخذ کار شده و در نتیجه ، صدها کتاب حدیث و تفسیر و تاریخ که دیگر دانشمندان گرد اورده بودند بدست فراموشی سپرد ه شد ۱۰. و بدین صورت راه بحث و تحقیق و شناسایی اسلام راستین را ـ اسلامی که پیامبر برای انسان ها به ارمغان اورده بود ـ به روی خود و دیگران بستند .

نسل های بعد از قرن چهارم تا امروز ، نیز به تقلید کورکورانه از ایشان بسنده کردند ودر نتیجه ، امروزه جز شاگردان و پیروان مکتب اهل بیت ، همگان اسلام را همان اسلام رسمی ساخته ی دست حدیث پردازان مزدور خلفا میدانند و بدین خاطر در زمان ما نیرومندترین سدی که بر سر راه شناخت اسلام اصیل و هدایت گمراهان قرار داد همین احادیث ساختگی ، در زمینه ی معارف و احکام و سیره و تاریخ می باشد .

و بر این مبناست که ؛ ضرورت دارد دانشمندان جهان اسلام در این مورد به بررسی و تحقیق پرداخته ، اسلام حقیقی را که فقط در مکت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد