برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

تحریف شلم شوربایی

بنام خدا

این مقاله را عینا در وبلاگ "پایگاه بصیر" درج کرده بودم که به لطف مسئولین پرشین بلاگ مسدود گردید. :



«حسین بن علی امام سوم شیعیان خود میگوید: « ما از تبار قریش هستیم و هوا خواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند . روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است . ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد٫ زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت . »


( سفینه البحار و مدینه الاحکام و الآثار صفحه ۱۶۴ ٫ حاج شیخ عباس قومی )»


وبلاگ یکی از ایرانپرستان ضد اسلام !!!


 


مقدمه :


ابتدا « خسن و خسین هر دو دختران مغاویه اند » را بخوانید تا با نویسنده وبلاگ فوق نیز اشنایی مختصری پیدا کنید:

مردی می گفت : خسن و خسین هر دو دختران مغاویه اند . 


کسی که می خواست وی را قانع کند می بایست موارد زیادی را برایش روشن سازد :


اول اینکه ) خسن و خسین نه ، بلکه حسن و حسین .


دوم اینکه ) اینان دختر نبودند و پسر بودند .


سوم اینکه ) مغاویه نه بلکه معاویه .


چهارم اینکه ) ایندو پسران معاویه نبودند و بلکه پسران علی بودند 



و اما بعد ؛ 


 یکى از امتیازات شیعه این است که غیر از « قرآن مجید »- که به تواتر ثابت شده است- صدور هیچ حدیث و روایت و کتابی را به طور صد در صد و کامل از معصوم نمى‏داند و یکى از رهنمودهاى اهل بیت (ع) به عالمان شیعه آن است که آنچه از ما نقل مى‏شود با « قرآن » بسنجید ( و در روایت دیگرى نیز آمده است که با « عقل » بسنجید ) بنابراین اگر حدیثى با این دو تعارض داشت، آن را « به دیوار بزنید » یعنى، بدانید که خرافه و دروغ است و از ما نیست. ‏


پس برای باطل اعلام کردن حدیث فوق تنها کافی است نظری ( حتی سطحی ) به قران بیاندازیم . از نظر قران در یک کلام و بطور قاطع نژاد پرستی ممنوع است و مذموم :



یَأَیهَا النَّاس إِنَّا خَلَقْنَکم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثى وَ جَعَلْنَکمْ شعُوباً وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ(حجرات- ۱۳)

 اى مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنى آفریدیم و آن گاه شعبه‏هاى بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملا دانا و آگاه است.


افتخار و امتیاز تنها بر پایه تقواست و بس . 


و اما ... و برای روشن شدن مطلب و نیز اندازه دانش ( !!!) کسانی که متن بالا را به عنوان یک حدیث به نویسنده این وبلاگ خورانده اند نظری به منبعی که به ان استناد شده می اندازیم :


متن اصلی و عربی حدیث فوق در سفینه البحار :


سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار تالیف حاج شیخ عباس قمی 


صفحه ۱۶۴ باب عجم ( مدح العجم و ما یتعلق بهم )


فس [ادرس منبع : تفسیر الشیخ الاجل علی بن ابراهیم القمی احد مشایخ الکلینی ] وَ لَوْ نَزّلْناه عَلی بعض الْاَعْجَمین فَقَراهُ عَلَیْهِم ما کانوُا بهِ مُومِنینَ [.] قال الصادق علیه السلام لو نزل القران علی عجم ما امنت به العرب و قد نزل علی العرب فامنت به العجم فهذه فضیلة العجم [.]مع [معالی الاخبار للشیخ الصدوق ] عن ضریس بن عبدالملک قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول نحن قریش و شیعتنا العرب و عدونا العجم بیان ای العرب الممدوح من کان‌ من شیعتنا و ان کان عجماً والعجم المذموم من کان عدونا و ان کان عربا [.] یمن ط [الصراط المستقیم للشیخ الاجل العالم الفاضل زین الدین علی بن یونس العالمی البیاضی متوفی سنه ۸۷۷ ]۴۷سؤ رای الثانی فی الاعاجم [.]قب [مناقب شهر اشوب] لما ورد سبی الفرس الی المدینه اراد الثانی ان یبیع النساء و ان یجعل الرجال عبید العرب و عزم علی ان یحمل العلیل والضعیف و الشیخ الکبری فی الطواف و حول البیت علی ظهور هم [.] فقال امیر المومنین علیه السلام انّ النبی صلی الله و اله قال اکرموا کریم قوم و ان خالفوکم و هؤلاء الفرس حکمأ کرما فقد القوا الینا السلام و رغبوا فی الاسلام و قد اعتقت منهم لوجه الله حقی و حق بنی هاشم [.] 

 

• تصویر صفحه ۱۶۴ و نیز ادامه مطلب در صفحه ۱۶۵ را می توانید خود زحمت کشیده و بخوانید .سپس به ترجمه متن دقت فرمائید :


 و اگر آن را بر برخى از غیر عرب‏زبانان نازل مى‏کردیم، و [پیامبر] آن را بر ایشان مى‏خواند به آن ایمان نمى‏آوردند.( شعرا ، ۱۹۸ و ۱۹۹ ) امام صادق فرمود :اگر قران بر عجم ( عجمها = غیر عرب ها ) نازل می شد عرب ( اعراب ) به ان ایمان نمی اوردند و لذا بر عرب نازل شد پس عجم به ان ایمان اورد و این ( ایمان اوردن عجم به قران ) فضیلت و برتری است برای عجم . در معالی شیخ صدوق از ضریس بن عبدالملک روایت شده که گفت شنیدم از ابا عبدالله که فرمود ما از قریش هستیم و شیعیان ما از عرب و دشمنان ما از غیر عرب است . بیان ( اشاره به این مطلب است که این قسمت توضیح خود مولف است ) یعنی عربی مورد ستایش است که شیعه ما باشد اگر چه فصیح و دارای بلاغت نباشد و عجمی مذموم ( نکوهش شده ) است که دشمن ما باشند اگر چه از عربهای فصیح باشند *** ۴۷ ناپسندی رای و نظر - سوءتدبیر - خلیفه دوم در باره اعاجم ( غیر عربها ) به نقل از مناقب شهر اشوب : بهنگام ورود اسرای ایرانی به مدینه دومی ( منظور خلیفه دوم ) اراده کرد تا زنان را بفروشد و مردان را عبید ( عبد و نوکر ) عرب قرار دهد تا اینان ، عربهای ضعیف و علیل و پیر را بروی پشت ( بدوش گرفته ) بدور خانه خدا طواف دهند . پس امیر مومنان علی ( ع ) فرمود : رسول خدا فرموده اند که بزرگان اقوام را گرامی دارید حتی اگر با شما مخالفت کنند و این فارسها حکمائی کریم اند پس سلام مرا به انها برسانید و به اسلام راغبشان کنید و لذا من برای رضای خدا از حق خود و بنی هاشم را ازاد می کنم . 


بهتر است چند خط دیگر از کتاب را نیز با هم بخوانیم :


الح ی مج ۲۷۷ و یا اء [نشان از منبع حدیث ...] استدعا المنصور قوماً من الاعاجم لقتل الصادق علیه السلام و اکرامهم للصادق علیه السلام و سجود هم له [.] یاکح ۱۵۷کا [منبع...] عن علی بن اسباط قال قلت للرضا علیه السلام انّ رجلا عنی اخاک ابراهیم فذکر له انّ اباک فی الحیوة و انک ما لا یعلم فقال سبحان الله یموت رسول الله صلی الله علیه و اله و لا یموت موسی قدوالله مضی کما مضی رسول الله تبارک و تعالی لم یزل منذ قبض نبیّه هلّم جرّایمن بهذا الدین علی اولاد الاعاجم و یصرفه عن قرابة نبیّه هلّم جرّا فیعطی هؤلاء و یمنع هؤلاء ...یج لج ۱۹۴[منبع ...] انی عن ابیجعفر علیه السلام قال اصحاب القائم علیه السلام ثلثماه و ثلثه عشر رجلا اولاد العجم بعضهم یحمل فی السحاب نهارا یعرف باسمه و اسم ابیه و نسبه و حلیه و بعضهم نائم علی فراشه فیری فی مکه علی غیر میعاد [.] ۱۹۵ روی الحاکم فی مستدرکه عن ابن عمر قال رسول الله ( ص ) رایت غنما سوداً دخلت فیها غنم کثیربیض فقالوا فما اولته یا رسول الله قال العجم یشرکونکم فی دینکم و انسابکم قالوا العجم یا رسول الله قال لو کان الایمان معلقا بالثریا لنا له رجال من العجم ... 


 چند روایت دیگر ذکر شده که ربطی به موضوع بحث ما ندارد واز انجائیکه در باره فضایل عجم است اشاره ای کرده و می گذریم : حدیثی در باره یاران امام زمان ( عج ) که ۳۱۳ نفرند و تعدادی از انان عجم هستند . مردانی شناخته شده به اصل و نسب که با ابر ها حرکت کنند و در حالی که خوابند در مکه به حضور حضرت می رسند . در حدیث دیگری از حضرت رسول در باب فضیلت عجم نقل کرده گله های سیاهی ( کنایه از لشگر ) می بینم که گله های سفیدی در ان داخل می شوند و از حضرت سوال می شود که سرپرست انها کیست و حضرت می فرمایند عجم ها که در دین و نسب با شما شریک اند . از روی تعجب می پرسند عجم یا رسول الله ؟! و حضرت پاسخ می دهد : اگر در ثریا هم ایمانی وجود داشته باشد مردانی از عجم به ان دست می یابند .


و دو نمونه از رفتار عمر و معاویه با عجم ها در صفحه ۱۶۵ می باشد که یکی از انها به این مضمون است : وقتی عمر از علی ( ع ) شنید که عجم ها یاران رسول خدا هستند دستور به قتل و کشتار انها در جنگ با فارس داد و علی ( ع ) عمر را از این کار منع کرد .

 

و اما معنای چند لغت ( چنانچه به لغتنامه بنده اعتقادی ندارید خود شخصا قبول زحمت کرده و به لغتنامه های عربی مراجعه فرمایید ) :


عجم :غیر عرب ، غیر فصیح ، کسی که لکنت زبان داشته باشد ، زبان نفهم 

 ایّ :کدام ای :یعنی،اری مَن :چه شخصی ،کسیکه ، انکه مِن : از 

کان : بود  اِنْ : حرف شرط  هولاء : اینها اِن کان : حرف نفی  انّ : بدرستیکه 

سوء : بدی ، ناپسند رای : نظر  لمّا : ( حرف استثنا ، حرف شرط ) مگر و لمّا ورد : چون وارد شد ، حین ورود یجعل : قرار دهد 

عزم : قصدکرد  علی : بر ، بر روی 

ظهر : پشت 

ظهور : پشت ها 

 اکرموا : گرامی دارید فقد( تفقد ) : فقدان شی پس از بودن 

القوا : ( از ماده قال ) از قول من بگویید، گفتارم را برسانید  اِلَیْنا : به انان اعتقت : ازاد کردم منهم : از انان سبی : اسیر 

و اما ... :


۱ - اولا مولف کتاب شیخ عباس قمی هست و نه قومی .


۲ - «ابا عبدالله » لقب امام جعفر صادق نیز هست و اتفاقا بیشتر از امام حسین ( ع ) به ایشان اطلاق می شود بخصوص در بین محدثین برای امام جعفر صادق ( ع ) این اطلاق عمومیت دارد .


۳ - در کتاب سفینه البحار ( که یک کتاب حدیثی - موضوعی بترتیب الفبا می باشد )حدیث فوق قید شده ولیکن مولف خود در این کتاب منبع همه احادیث را قید کرده است که مترجم ناشی یا قادر به درک ادرس منبع ( که بصورت مخفف ذکر شده و در مقدمه کتاب از این مخفف ها رمز گشایی شده ) نبوده یا عمداً منبع اصلی را ذکر نکرده است ( چون اگر ذکر می کرد چنین شلم شوربائی را نمی توانست تحویل کسانی چون این دوست عزیز بدهد !!!) 


۴ - این حدیث در باب عجم ، انهم مدح و ستایش عجم نقل شده و نه ذم و نکوهش عجم . پس ایا می توان حدیث فوق را چنین معنا کرد ؟



نتیجه گیری :


مطلب فوق از سه قسمت مجزا تشکیل شده است که بطور مجزا به توضیح هر کدام می پردازیم :


الف ) حدیث « نحن قریش و شیعتنا العرب و عدونا العجم » از امام صادق ( ع ) در بحار نقل شده و از انجایی که شیخ بزرگوار انرا مطابق عقل و وحی ندانسته است بجای اینکه بر جعلی بودن ان تاکید نماید سعی کرده است ( احتمالا به کمک نظرات یک عالم دیگر ) با توضیح اضافه « ای العرب الممدوح من کان من شیعتنا و ان کان عجماً والعجم المذموم من کان عدونا و ان کان عربا » انرا توجیه نماید . 


ب ) اگر به اصل کتاب (تصویر صفحه ۱۶۴ ) مراجعه کنیم در می یابیم که بین فرمایش حضرت امام صادق ( ع ) و عبارت زیر کلمه « بیان » درج شده است که بروی ان خطی بصورت کمان کشیده شده است که معنای خاصی دارد و حاکی از اینست که ادامه مطلب توضیح خود مولف است . بهر حال برای روشن شدن مطلب بار دیگر نظری به ان می اندازیم :


ای العرب الممدوح من کان من شیعتنا و ان کان عجما 


والعجم المذموم من کان عدونا و ان کان عربا 


روشن است که ایشان « ای » به معنای « یعنی » را « روشن است » گرفته که اشکالی ندارد و « من کان من شیعتنا و ان کان » را حذف کرده است و در عبارت زیرین نیز عبارت « و ان کان عربا » را حذف کرده است تا عبارت فوق بدینصورت در آید :


ای العرب الممدوح من العجم


والعجم المذموم من عدونا 


تا بتواند انرا چنین ترجمه نماید :


روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر 


و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است.


ج) مطالب بعدی یعنی « ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد ، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت » در حقیقت یک جمله خبری است و هیچ گوینده ای ندارد بلکه تنها به عزم و اراده عمر بن خطاب اشاره می کند - و هیچ ربطی هم به ائمه شیعه ندارد - که می خواست « زنان را بفروشد و مردان را عبید ( عبد و نوکر ) عرب قرار دهد تا اینان ، عربهای ضعیف و علیل و پیر را بروی پشت ( بدوش گرفته ) بدور خانه خدا طواف دهند » که امیرالمومنین علی ( ع ) مانع می شوند .


توضیح ضروری : از انجائیکه بزبان عربی تسلط ندارم و همین ترجمه را با کمک لغتنامه و فن ترجمه گشتاری ( روش ابداعی چامسکی زبانشناس امریکائی ) ارائه کرده ام ، اصراری ندارم که این دوست عزیز ترجمه بنده را قبول داشته باشد ولی از ایشان استدعا دارم به متن اصلی منبعی که ذکر کرده اند نظری بیاندازند تا بتوانند با انصاف قضاوت نمایند ( هم در مورد حدیث مذکور و هم در باره منبعی که حدیث فوق را بدینصورت بخورد ایشان داده است ) . ضمنا استفاده از نظرات دوستان همفکر شان را توصیه می کنم . بهر حال عقل جمعی از عقل فردی بهتر است .


*** اگر کسی ترجمه بهتری ارائه کند سپاسگذار خواهم شد . 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد