برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

برگهایی از تاریخ

فیش برداری از تاریخ ایران و اسلام

ملعونین در قرآن

بنام خدا



مقاله زیر عیناً از سایت "چهارده خورشید" گردیده است. مقاله " ملعونین در قرآن و روایات فریقین " آقای حیدرخواه: 

 مقدمه

موضوع لعن یکی از مسائلی است که در اصل جواز آن اختلافی بین مسلمانان نیست.انچه در این میان مورد اختلاف می باشد مصادیق آن هست.واینکه چه کسانی مستحق لعن هستند.و ایا میشود هرکسی را لعن کرد؟

بدون شک ما مسلمانان قران و سنت را بیان کننده حق میدانیم و برای اثبات درستی ویا نادرستی هر ادعایی در نخستین گام به این دو ثقل اکبر مراجعه میکنیم.ما در این مقاله که بنا بر ایجاز واختصار میباشد به محضر قران و روایات خواهیم رفت و کلام خدا ورسولش را در این موضوع که چه کسانی مستحق لعن هستند و اینکه اصلا خدا و پیامبر(ص)چه کسانی را لعن کرده بیان خواهیم کرد .

البته این مساله نیاز به بحث گسترده ای دارد که با توجه به شرایط این مقاله مجال پرداختن به انرا نداریم.از جمله مطرح کردن همه شبهات و جواب از انها.

ما بحث خود را ضمن سه فصل بیان خواهیم کرد.

ودر انتها نیز به نتیجه بحث انشاءالله اشاره میکنیم.

قبل از اغاز بحث لازم میدانم از راهنماییهای استاد بزرگوار جناب اقای لطیفی(دامت برکاته)تقدیرو تشکر کنم.

فصل نخست: تبیین موضوع ملعونین تعریف ملعونین:

ملعونین اسم مفعول است از ماده لعن یلعن:یعنی کسی که مورد لعن واقع شده .

لعن در لغت

لعن در لغت به معناى طرد و دور کردن است:

راغب اصفهانی می­گوید : « لعن به معنای طرد و دور کردن با غضب است . لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیق است . و اگر از انسان باشد به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است.»( مفردات راغب ، ص۴۷۱ ، ماده لعن)

طریحی می­گوید : « لعن به معنای طرد از رحمت است»( مجمع البحرین ، ج۶ ، ص۳۰۹ماده لعن)

ابن اثیر می­گوید : « اصل لعن به معنای طرد و دورکردن از خداست . و از خلق به معنای سبّ و نفرین است».( النهایه ، ج۴ ، ص۳۳۰) غزالى لعن را اینطور تعریف مى کند : لعن عبارت است از طرد و دور کردن و نفرین و دعاى بد.

لعن از نگاه عقلا و عرف

بشر موجودى است که خداى بزرگ او را با ویژگى هایى از دیگر موجودات ممتاز فرموده است; برترین ویژگى انسان عقل و نیروى خرد اوست که عامل شناخت خوبى از بدى و راه در آغاز سال ۲۰۰۴ میلادى در معبدى به سربازان کشته شده در جنگ جهانى دوم اداى احترام کرد روابط این کشور با چین و کره به شدت تیره شد و رفتار او به عنوان حمایت از تجاوز و سلطه مورد نکوهش قرار گرفت.(رک پژوهشی در سب و لعن از نگاه عرف قران سنت:مولف عبدالریم عباس ابادی)

مى کنند. در ادبیات سیاسى و اجتماعى دنیا تأیید یا محکوم نمودن، اهمیت ویژه اى دارد. شاهد این ادعا، آن که پس از گذشت سال هاى زیادى از جنگ میان چین و ژاپن هنگامى که نخست وزیر ژاپن

سعادت از شقاوت است; البته در صورتى که عقل با وحى و دستورات حیات بخش اسلام همراه باشد یافتن راه سعادت قطعى است.

از آنجا که نهاد و عقل بشرى به صورت فطرى، خوبى ها را پسندیده و بدى ها را ناپسند مى داند و پایه بسیارى از قوانین بشرى نیز بر خرد و عقل فطرى انسان بنا نهاده شده است، بدین جهت نیک و بد بودن یک قانون با معیار عقل ارزیابى مى شود چنان که قانون مجازات قاتل و جانى از دیدگاه هیچ عقل و عاقلى بد و ناپسند نیست بلکه رها کردن و عدم مجازات یک جنایتکار ظلم به دیگران و ناپسند است.

از آنجا که عقل فطرى هر انسانى اعمال و رفتار ناپسند را قبیح و زشت مى داند، چنان که خردمندان از هر انسان ظالم و ستمگرى که مرتکب کارهاى ناپسند مى شود اظهار تنفر و بیزارى مى جویند. بر این اساس در تمام کشورها چنین اصول و قوانین عقلى و عقلایى وجود دارد; هر چند ممکن است در برداشت ها و مصادیق اختلافاتى وجود داشته و یا اشتباهایى صورت گیرد. همه آیین ها در یک اصل متفق اند و آن تنفر از افراد گناه آلود و ستمگر مى باشد، هر چند نگاه آنان به گناه و برداشت از آن متفاوت است. از این رو هر آیین بر اساس اصول و باورهاى خود، از کسانى که با آن اصول مخالف کرده و خلاف آن حرکت کنند ابراز تنفر مى نماید و برعکس کسانى را که به آن باورها پایبند باشند دوست دارد. بدین جهت پیروان ادیان و مذاهب طبق این اصل از مقدسات خود دفاع مى نمایند. بنابراین نفرت، بیزارى و لعن ریشه در عقل و فطرت آدمى دارد نه احساسات غیر منطقى.

لعن نوعى محکوم نمودن است و حتى امروزه نیز در سراسر دنیا مردم کارهایى را که نمى پسندند محکوم مى کنند، همچنان که برخى از کارهایى را که مثبت مى دانند تأیید کرده و از آن حمایت می کنند.

فلسفه لعن

از آنچه که در بحث هاى پیش مطرح شد فلسفه لعن روشن مى شود، اما از آنجا که از اهمیت خاصى برخوردار مى باشد به صورت خاص بدان مى پردازیم. نخستین پرسشى که ذهن هر جستجوگر با آن روبرو مى شود این است که چرا لعن ؟ مگر لعن چه ویژگى یا فایده اى دارد؟ و آیا موجب اختلاف، نزاع و درگیرى بین مردم و فرقه هاى گوناگون نمى شود؟ در تبیین فلسفه لعن شایسته است که آیات قرآن را مورد بررسى قرار دهیم. لعن در قرآن نوع دیگرى از مبارزه، برائت و دورى جستن سایر پیامبران الهى و انسان هاى کامل در طول تاریخ از مظاهر شرک و ستمگران بوده است. از مجموعه آیات چنین به دست مى آید که محوریّت ایمان و توحید دو چیز است یکى پذیرش ولایت الهى ـ تولّا ـ و دیگرى برائت و تنفر به عبارت دیگر مبارزه با ولایت شیطان، ستمگران و طاغوتیان. این آیات وظایف مؤمنان را نسبت به خدا، رسول، اولیاى الهى و نسبت به خودشان و دیگر مؤمنان به خوبى روشن مى سازد. از این آیات مى توان فلسفه لعن در اسلام رابه دست آورد. فلسفه لعن را مى توان در چند اصل بیان نمود:

لعن مظهر تبرّى و برائت جستن از کافران و ستمگران است. چرا که یکى از واجبات که در قرآن و سنّت به آن سفارش شده محبت دوستان خدا و بغض دشمنان خداست، و از سویى حب و بغض براى خدا نشانه کمال ایمان است; «من أحب الله و أبغض لله و اعطى لله فهو ممن کمل ایمانه»( وسایل ج۱۱-باب۱۵-ص-۴۳۱)

 کسى که براى خدا دوست بدارد و براى خدا دشمنى ورزد و براى خدا بخشایش کند ایمانش کامل است. روشن است که دشمنى با دشمنان خدا از راه هاى گوناگون ممکن است که یکى از آنها لعن و نفرین است.

۲٫ لعن یک نوع مبارزه با ستمگران است; در زمانى که گروهى مورد ستم قرار گرفته و نمى توانند از حقوق خود دفاع نمایند، راهى جز نفرین و لعن ستمگران ندارند. امروزه مسلمانان جهان از آمریکا به راه هاى گوناگون از جمله لعن و نفرین و یا به عبارت دیگر با شعار مرگ بر آمریکا، ابراز تنفر مى نمایند و این خود افزون بر آن که یک نوع مبارزه است، موجب انسجام و اتحاد مسلمانان مى شود.

۳٫ لعن موجب شناخت حق از باطل مى گردد.

۴٫ لعن موجب بازدارندگى و عبرت آموزى است، به عبارت دیگر موجب گرایش به سوى خوبى ها و ابراز بیزارى از بدى ها مى شود.

تاریخ گویاى این واقعیت است که ستمگران و غارتگران همواره مورد لعن و نفرین توده هاى مردم قرار داشته و پس از مرگ خود نیز جز نام زشت بر جاى نگذاشته اند. از این رو انسان ها بویژه افرادى که زمینه فساد در آنان وجود دارد، گاه با اندیشیدن درباره آینده خود تلاش مى کنند مانند ستمگران تاریخ نباشند. نمونه آن رخداد کربلا و مقایسه شخصیت امام حسین(علیه السلام) با یزید بن معاویه است; چرا که یزید پس از قرن ها جز نام بد و لعن و نفرین چیزى براى خود بر جاى نگذاشته است; در صورتى که امام حسین(علیه السلام) نه تنها همواره مورد سلام و صلوات مردم است بلکه تمام انسان هاى آزاده مى کوشند تا راه، روش و اهداف مقدس ایشان را پى گیرى نمایند.

امام صادق(علیه السلام) در روایتى مى فرمایند: «فأظهروا البراءة و اکثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعة، و باهتوهم کیلا یطمعوا فى الفساد فى الاسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلمون من بدعهم…»(همان ج۱۱ص۵۰۸) اهل بدعت و تشکیک را سب و لعن کنید تا طمع نکنند در دین فساد نمایند و همچنین مردم نیز از آنان تأثیر نپذیرند.

از این رو مردم با لعن و نفرین نه تنها سردمداران شر و بدى را از خود دور مى سازند بلکه راه و روش آنان را نیز مذمت نموده و در مقابل راه حق، عدالت و تقوا ترویج مى شود.

قرآن کریم از قول ابراهیم خلیل مى فرماید: (و اذ قال ابراهیم لأبیه و قومه اننّى براء مما تعبدون)زخرف/۲۶* و هنگامى که ابراهیم به (نا)پدرى خود و قومش گفت: من از آنچه شما مى پرستید بیزارم.

در جاى دیگر مى فرماید: (فلمّا تبیین له انّه عدوٌّ لله تبرّ أمنه انّ ابراهیم لأوّاه حلیم) توبه۱۱۴* چون براى ابراهیم روشن شد که او دشمن خداست از او بیزارى جست چرا که ابراهیم شخصى بردبار و خداترس بود.

و نیز: (قد کانت لکم أسوة حسنة فى ابراهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انّا برءاؤا منکم و ممّا تعبدون من دون الله)ممتحنه/۴* براى شما مؤمنان، ابراهیم و همراهان او الگویى بسیار خوب هستند، آنان که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه غیر از خدا مى پرستید  بیزاریم.

حقیقت مبارزه و دورى جستن از مظاهر شرک و ظلم، به گونه دیگرى نیز در آیات آمده است که به برخى از آنها اشاره مى شود. این آیات از یک سو مردم را به قرار گرفتن در لواى خدا و رسول که از آن به «ولایت» یا «تولّا» تعبیر مى شود فرا مى خوانند و از سوى دیگر یک نوع هشدار را در بر دارد، یعنى به مسلمانان گوشزد مى کنند که نباید به دشمنان خدا و رسول روى آورند و از خدا و رسول روى برگردانند. از این اصل به «تبرّى» یاد مى شود. بنابراین پذیرش ولایت خدا و رسول از ویژگى هاى مؤمنان به شمار مى آید چنان که برائت و بیزارى با استفاده از راه هاى مناسب نیز از ویژگى هاى مؤمن است.

این آیات به صراحت روشن مى کنند که مؤمنان چه کسانى را نباید دوست داشته باشند و آنان را بر خود مسلط سازند؟ به عبارت دیگر این آیات، مسلمانان را در راستاى دورى و برائت از کافران و ستمگران راهنمایى مى کند.

فصل دوم: لعن در نگاه قرآن و معیار آن

قرآن کریم کتاب هدایت، سازندگى و هم زیستى است و در تمام مسایل مورد نیاز بشر اصول و قواعدى را بیان فرموده است، یکى از دستورات قرآن، تبیین رفتار و کردار بشر و ارتباط انسان ها با یکدیگر است. دستورات اخلاقى اسلام و قرآن در جهت هدایت بشر از یک نگاه عقلى و منطقى برخوردار است، چنان که عقل خوبى و زشتى هر چه را درک نماید شرع نیز براى تأکید بر آن و ارشاد مردم دستور خاصى را بیان مى فرماید. به عبارت دیگر هم چنان که زشتى ظلم، دروغ و تهمت داراى استدلال عقلى است، شرع مقدس نیز مى فرماید: (والله لا یحب الظالمین)ال عمران/۵۷* (و خداوند بیدادگران را دوست نمى دارد) و (ان الله یأمر بالعدل و الاحسان)نحل/۹۰* (در حقیقت خدا به دادگرى و نیکوکارى فرمان مى دهد).

در خصوص لعن نیز دیدگاه قرآن هم سو با نگاه عرفى و عقلانى است و تمایلات طبیعى و فطرى بشر

را تأیید مى فرماید. یعنى همان گونه که عرف، عقلا و عقل، رفتار ظالم و ستمگر، شیطان، کسانى که جلوى رشد و کمال انسان را گرفته و موجب نابودى حرث و نسل مى گردند و نشر دهندگان فساد را محکوم مى نماید و از کسانى که به آنها مبادرت مىورزند بیزارى مى جوید، قرآن نیز این گونه افراد را محکوم و لعن نموده و از مسلمانان خواسته است راه چنین گروه هایى را نپیموده و آنان را از جامعه اسلامى دور  سازند.

مصادیق ملعونین در قران

در اینجا لازم است گروه هاى مختلفى را که قرآن کریم از آنان یاد نموده و مشمول لعن و نفرین قرار گرفته اند، مورد بررسى قرار دهیم.

گروه هایى که مورد لعن واقع شده اند عبارت اند از:

شیاطین;

کافران;

کتمان کنندگان حقایق;

آزار دهندگان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم);

ستمکاران;

فسادگران در زمین;

نسبت دهندگان دروغ به خداوند بزرگ;

رهبرانى که مردم را به سوى آتش فرا مى خوانند;

نسبت دهندگان به فحشا ـ زنا و … ـ .

شیطان

از آن جا که سرچشمه همه شرور و بدى ها شیطان است و شیطان سمبل ظلم، دروغ، تمرّد و تکبر در برابر حق است، قرآن کریم لعنت الهى را از ابلیس و شیطان آغاز نموده است، چرا که او نخستین متمردى بود که از دستور الهى در سجده بر آدم سرپیچى نمود و مشمول لعن ابدى گردید; (و انّ علیک لعنتى الى یوم الدین)ص/۷۸* لعنت من تا روز قیامت بر تو ـ شیطان ـ است.

آیات فراوانى درباره دورى شیطان از پیشگاه خداوند و رحمت او وجود دارد، البته شایسته توجه است همان گونه که علت رانده شدن شیطان تمرد و سرپیچى از دستور الهى و تکبر در برابر حق بوده، هر کسى خواه از جن یا انس، ویژگى هاى شیطان را داشته باشد، با شیطان تشابه پیدا مى کند و شاید از این جهت گفته شده: «شیاطین جن و انس». بنابراین هر کسى در شرور و بدى غوطهور شود چهره شیطانى به خود مى گیرد و حکم لعن و رانده شدن از درگاه الهى او را در برمى گیرد و همان گونه که شیطان از درگاه الهى رانده شد، انسانى که از ویژگى هاى شیطانى برخوردار باشد مورد لعن الهى قرار مى گیرد.

این مطلب از لعن گروه هاى دیگر نیز به دست مى آید چنان که در آیات دیگر نیز گروه هایى ـ مسلمان یا کافر ـ مورد لعن واقع شده اند که در زندگى فردى و جمعى از ویژگى هاى شیطانى برخوردار بوده اند.

کافران

دومین گروهى که به لعن الهى گرفتار شده اند کافران هستند، یعنى کسانى که به جاى عبودیت و بندگى خداى بزرگ، مانند شیطان از فرمان الهى سرپیچى نموده و به حضرتش کفر ورزیدند و حال آن که هر چه دارند از آفریننده عالم است. در این باره آیات فراوانى وجود دارد; بنگرید:

(ان الله لعن الکافرین و أعدّ لهم سعیراً)احزاب/۶۴* خداى بزرگ کافران را لعنت نموده و براى آنان عذاب سختى را آماده نموده است.

(لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل على لسان داود و عیسى بن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون)مائده/۷۸* کافران از بنى اسراییل با زبان داوود و عیسى بن مریم مورد لعن قرار گرفتند، و این نفرین به خاطر معصیت و تجاوزگرى آنان بود.

(انّ الذین کفروا و ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین)بقره/۱۶۱* همانا کسانى که کفر ورزیدند و در همان کفرشان مردند، لعنت خداوند و همه فرشتگان و مردم بر آنها باد.

(فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله على الکافرین)بقره/۸۹* هنگامى که آمد به سوى آنها آنچه که آن را مى شناختند به آن کفر ورزیدند، پس لعنت خداوند بر کافران.

(و قال انّما اتخذتم من دون الله أوثاناً مودة بینکم فى الحیوة الدنیا ثم یوم القیامة یکفر بعضکم ببعض و یلعن بعضکم بعضاً و مأویکم النار و مالکم من ناصرین)عنکبوت/۲۵ ابراهیم گفت: شما غیر از خدا بت هایى براى خود برگزیده اید که مایه دوستى و محبت میان شما و زندگى دنیاست، سپس روز قیامت هر یک بر دیگرى کافر مى شوید و یکدیگر را لعن مى کنید و جایگاه شما آتش است و هیچ یار و یاورى نخواهید داشت.

(یوم تقلب وجوههم فى النار یقولون یا لیتنا أطعنا الله و اطعنا الرسولا و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبراءنا فاضلونا السبیلا ربنا آتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعناً کبیراً)احزاب۶۶تا۶۸* در آن روز که صورت هاى آنها در آتش دگرگون خواهد شد ـ از کار خود پشیمان مى شوند ـ و مى گویند اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت مى کردیم و مى گویند: پروردگارا! ما از مهتران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنها ما را گمراه ساختند. پروردگارا! آنها را عذاب دو چندان ده و آنها را به لعن بزرگى گرفتار نما.

اهل کتاب

این اصطلاح براى کسانى به کار برده مى شود که به خدا و پاره اى از پیامبرانى که داراى کتاب الهى هستند اعتقاد دارند، در عین حال به پیامبرى خاتم رسولان، حضرت محمد بن عبدالله سر تسلیم فرود نیاورده اند.

قرآن کریم درباره آنان مى فرماید:

(ألم تر الى الذین أوتوا نصیباً من الکتاب یؤمنون بالجبت و الطاغوت و یقولون للذین کفروا هؤلاء أهدى من الذین آمنوا سبیلاً اولئک الذین لعنهم الله و من یلعن الله فلن تجد له نصیراً)نساء/۵۱-۵۲* آیا نمى بینى کسانى که به آنان نصیبى از کتاب داده شده ـ اهل کتاب ـ به جبت و طاغوت ـ بت ها ـ ایمان آورده اند و در مورد کفار مى گویند که راه آنها هدایت کننده تر از راه مؤمنان است. آنها کسانى هستند که خداوند آنها را لعنت مى کند و کسى که خدا لعنتش کند یاورى براى او نمى یابى.

(فبما نقضهم میثاقهم لعناهم وجعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظاً مما ذکروا

به)مائده/۱۳* پس چون ـ بنى اسراییل ـ پیمان شکستند، آنان را لعنت کردیم و دل هایشان را سخت گردانیدیم چنان که موعظه در آنها اثر نکرد. آنها کلمات خدا را از جاى خود تغییر مى دادند، و از بهره بزرگ آن کلمات که به آنها پند مى داد ـ در تورات ـ خود را محروم ساختند.

(و قالت الیهود ید الله مغلولة غلت أیدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء…)مائده/۶۴* یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دیگر تغییرى در خلق نمى دهد و چیزى را از عدم به وجود نمى آورد! به واسطه این گفتار دروغ، دست آنها بسته شده و به لعن خدا گرفتار گردیده اند. همانا دو دست خدا گشاده است و هر گونه بخواهد انفاق مى کند.

(ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس من فى الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللعنون)بقره/۱۵۹* آن گروه از اهل کتاب که آیات و دلایل روشن و رهنمودى را که فرو فرستادیم ،بعد از آن که براى مردم در کتاب توضیح داده ایم، نهفته مى دارند، آنان را خداوند لعنت مى کند و لعنت کنندگان لعنتشان مى کنند.

آزاردهندگان خدا و رسول خدا

(ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الآخرة و اعدّ لهم عذاباً مهیناً)احزاب/۵۷*همانا کسانى که خداوند و رسولش را اذیت مى کنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت مى فرستد ـ از رحمت خود دور ساخته ـ و براى آنها عذاب خوار کننده اى مهیا کرده است. همچنین پیش از این آیه مى فرماید: (انّ الله و ملائکته یصلّون على النّبى یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً)احزاب/۵۶* ، مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آن قدر والا و بلند است که آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى که تدبیر این جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود مى فرستند، پس اى آدمیان شما نیز با این پیام جهان هستى هماهنگ شوید و اى کسانى که ایمان آورده اید بر او درود بفرستید و سلام بگویید و در برابر فرمان او تسلیم باشید.

هرگاه صلات، به خدا نسبت داده شود به معناى فرستادن رحمت است، و هرگاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد به معناى طلب رحمت مى باشد. از سویى فعل مضارع «یصلّون» بر استمرار دلالت دارد. همچنین درباره چگونگى صلوات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از خود آن حضرت پرسیده شد، فرمود: «اللهم صلّ على محمد و آل محمد کما صلیّت على ابراهیم انک حمید مجید، و بارک على محمد و آل محمد کما بارکت على ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید»(مجمع البیان ذیل ایه و تفسیرنمونه)

آیه (انّ الذین یؤذون الله و رسوله) نقطه مقابل آیه صلوات مى باشد، یعنى کسانى که خدا و پیامبرش را ایذا و اذیت نمایند خداوند آنان را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور مى سازد و براى آنان عذاب خوار کننده اى فراهم آورده است.

البته باید توجه نمود که «ایذا»ى خداوند به چه معناست؟ بعضى در این باره گفته اند که ایذاى خداوند به معناى کفر و الحاد است و برخى دیگر مى گویند: همان ایذاى پیامبر و مؤمنان است. آنچه مسلم است ایذا و آزار مفهوم وسیعى دارد; خواه کفر و الحاد باشد و یا نسبت هاى ناروا، تهمت، ایجاد مزاحمت و… چنان که در آیه دیگرى مى فرماید: (انّ ذلکم کان یؤذى النبى)احزاب/۵۳* این کار شما پیامبر را آزار مى دهد. در سوره توبه نیز آمده است: (و منهم الذین یؤذون النّبى و یقولون هو اذن)توبه/۶۱* گروهى از آنها پیامبر را آزار مى دهند و مى گویند او آدم خوش باورى است که گوش به حرف هر کس مى دهد. آنان پیامبر اسلام را به خاطر انعطافى که در برابر سخنان مردم نشان مى داد به خوش باورى و ساده دلى متهم مى کردند.

همچنین در برخى روایات شیعه و اهل سنّت در خصوص مقام حضرت زهرا آمده است رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبى» فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.(صحیح بخاری ج۵/ص۲۶)

و در جاى دیگر فرمود: «ان فاطمة منّى یؤذینى ما آذاها» فاطمه پاره تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مى آزارد.(صحیح مسلم باب فضائل فاطمه )

۲- (اولئک الذین لعنهم الله فأصمهم و اعمى أبصارهم)محمد/۲۹* آنان ـ منافقان ـ را خداوند لعن کرده و گوش و چشمانشان را کور و کر گردانیده است.

قتل عمد مؤمن

(و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاءهُ جهنم خالدا… و غضب الله علیه و لعنه و اعدّ له عذاباً عظیماً)نساء/۹۳* هر کس به عمد مؤمنى را بکشد جزاى او جهنم است که جاودانه در آن خواهد ماند و خدا بر او خشم گیرد، او را لعنت کند و عذابى شدید براى او مهیا ساخته است.

. (فأذن مؤذّن بینهم انّ لعنة الله على الظالمین)اعراف/۴۴* پس ندا داد ندا دهنده اى ـ در بهشت ـ که لعنت خداوند بر ستمگران باد.

(ألا لعنة الله على الظالمین)هود/۱۸* آگاه باشید که لعنت خداوند بر ظالمان و ستمگران  است.

(یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سوء الدار)غافر/۵۲* در آن روز ستمکاران را پوزششان سود ندهد و براى آنها خشم و لعنت و منزلگاه بدى مهیا شده  است.

(و تلک عادٌ جحدوا بایات ربهم وعصوا رُسُله و اتبعوا أمر کل جبار عنید و أتبعوا فى هذه الدنیا لعنة و یوم القیامة ألا انّ عاداً کفروا ربهم ألا بعداً لعاد قوم هود)هود/۵۹- ۶۰* و این قوم عاد آیات پروردگارشان را انکار کردند و بر رسولان عصیان نموده و از دستور هر فرمانده خیره سرى تبعیت کردند. پس در این دنیا و در روز قیامت نصیبشان لعنت است; همانا قوم عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند هان مرگ بر عادیان: قوم هود.

فسادگران در زمین ستمگران

(و یفسدون فى الأرض اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار)رعد/۲۵* و فساد مى کنند در زمین، برایشان لعنت است و بد جایگاهى.

دروغگویان

(وَ من أظلمُ ممن افترى على الله کذباً اولئک یعرضون على ربهم و یقول الأشهاد و هؤلاء الذین کذبوا على ربهم ألا لعنة الله على الظالمین)هود/۱۸* و کیست ستمکارتر از آنکه بر خدا دروغ بندد، آنان عرضه مى شوند بر پروردگار خویش و شاهدان مى گویند: اینهایند، آنان که بر پروردگار خویش دروغ بستند، همانا لعنت خداوند بر ستمکاران باد.

(فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابناءکم و نسائنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین)ال عمران/۶۱* پس هر که با تو در آن ـ حق ـ بعد از آنکه علم آن به تو رسیده محاجه و ستیزه کند، پس بگو بیایید، بخوانیم فرزندان ما و فرزندان شما را و زنان ما و زنان شما را و خودمان و خودتان را. سپس نفرین کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان خواستار شویم.

(و الخامسة ان لعنة الله علیه ان کان من الکاذبین)نور/۷* و در مرتبه پنجم بگوید: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گویان باشد.

رهبرانى که مردم را به آتش فرا مى خوانند

(و جعلنا هم ائمةً یدعون الى النّار و یوم القیامة لا ینصرون و أتبعناهم فى هذه الدنیا لعنة و یوم القیامة هم من المقبوحین)قصص/۴۱-۴۲* و ما آنها را پیشوایانى قرار دادیم که به سوى آتش فرا مى خوانند و روز رستاخیز یارى نخواهند شد. در این دنیا ـ در نتیجه اعمالشان ـ لعنت ابدى نصیبشان کردیم و در روز قیامت از زشت رویانند.

نسبت دهندگان به زنا

(انّ الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنیا و الاخرة و لهم عذاب عظیم)نور/۲۳* کسانى که زنان پاکدامن و بى خبر ـ از هر گونه آلودگى ـ و مؤمن را متهم مى کنند، در دنیا و آخرت از رحمت الهى بدورند، و عذابى بزرگ در انتظار آنان است.

شجره ملعونه در قرآن

(و اذ قلنا لک انّ ربک أحاط بالناس و ما جعلنا الرؤیا التى أریناک الاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن)ا سرا/۶۰* ما آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم فقط براى آزمایش مردم بود، همچنین شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کردیم.

مقصود از شجره ملعونه یا درخت نفرین شده چیست؟ آیا مقصود از آن درختى است که از رحمت الهى دور شده یا این عبارت کنایى حکایت از واقعیت دیگرى دارد; البته در آیه دیگرى از قرآن مجید از درخت زقوم به فتنه توصیف شده است; (أم شجرة الزقوم انّا جعلناها فتنةً للظالمین)صافات/۶۲-۶۳* (یا درخت زقوم در حقیقت ما آن را براى ستمگران «مایه آزمایش و» عذابى گردانیدیم) اما تنها آیه اى که در آن شجره ملعونه به کار رفته همین آیه است که در آن قصه رؤیا و شجره ملعونه به صورت مجمل بیان شده است.

در مواردى که پیش تر یاد شد شیطان، کافران و… مورد لعن واقع شده اند. همچنین شجره به چیزى گفته مى شود که داراى ساق، ریشه و برگ باشد، از این رو هرگاه گفته شود فلانى از شجره مبارکى است یعنى از اصل و ریشه مبارکى است، چنان که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «أنا و على من شجرة واحدة»کنزالعمال ج۱۱ص۶۰۸/ح ش۳۲۹۴۳*، من و على از یک درخت هستیم. کسى که در این آیه و آیات دیگر تأمل کند به خوبى در مى یابد که مقصود از شجره ملعونه گروهى هستند که در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند. این درخت، رشد و نمو پیدا کرده و داراى شاخه هایى شده است اما اصل و ریشه همه آنها یکى است. این گروه موجب فتنه امت اسلامى مى شوند. و دین و دنیاى مردم را به فساد مى کشانند. این ویژگى تنها بر سه طایفه قابل تطبیق است; اهل کتاب، مشرکان و منافقان.

مشرکان و اهل کتاب در زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، چه پیش از هجرت و چه پس از آن چنین ویژگى اى نداشتند چنان که آیه (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم…)مائده/۳* (امروز کسانى که کافر شده اند از «کارشکنى در»دین شما نومید گردیده اند)ثابت مى کند که مسلمانان از شر آنان در امان بوده اند، اما منافقان همواره به اسلام تظاهر نموده و در بین مسلمانان از راه نسل و یا عقیده نفوذ کردند. این آیه در مقام بیان تسلى و اطمینان دادن به پیامبر است که آنچه در خواب دیده، سنّت الهى است که براى امتحان بندگانش  مى باشد.

برخى از مفسران با استناد به روایت ابن عباس «رؤیا» را «اسرا» و «شجره ملعونه» را «شجره زقوم» دانسته اند. یعنى پس از مراجعت از معراج و انتشار آن، گروهى از مشرکان آن را دروغ دانسته و به استهزا و مسخره گرفتند، چنان که مشرکان پس از بیان شجره زقوم، آن را تکذیب کردند. از این رو چون معراج در بیدارى بوده است این مفسران چاره اى ندیدند جز آن که رؤیا را به رؤیت و دیدن معنا نمایند تا اختصاص به خواب نداشته باشد و گاهى مى گویند رؤیا چیزى است که انسان در شب ببیند خواه در خواب باشد یا بیدارى، برخى گفته اند که معراج در خواب بوده است.

مرحوم علامه طباطبایى مى نویسد: این مطالب هیچ کدام مستند صحیح ندارد.(المیزان ج۱۵ذیل ایه) روایات شیعه و اهل سنّت مدعاى علامه طباطبایى را ثابت مى کند.

سیوطى، از سهل بن سعد روایت مى کند: «قال رأى رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) بنى فلان ینزون على منبره نزو القردة فساءه ذلک فما استجمع ضاحکاً حتى مات فأنزل الله، و ما جعلنا الرؤیا التى أریناک فتنة للناس»(مجمع الزوائد هیثمی ج۵ص۲۴۳)رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)در خواب دید که فرزندان فلانى مانند میمون از منبر بالا رفته و پایین مى آیند از این جهت ناراحت بود، به گونه اى

که پس از آن خنده بر لب مبارکشان نیامد تا از دنیا رحلت فرمود و خداوند آیه (و ما جعلنا الرؤیا) را نازل فرمود.

همچنین از عبدالله بن عمر روایت مى کند: «ان النبى قال رأیت ولدا لحکم بن أبى العاص على المنابر کأنهم القردة و انزل الله فى ذلک، (و ما جعلنا الرؤیا)»; پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: پسران حکم بن ابوالعاص را دیدم که به مانند میمون از منبرها بالا رفته اند، خداوند این آیه را نازل فرمود. در روایت آمده است که پیامبر فرمود: «ویلٌ لأمتى مما فى صلب هذا» (واى بر امتم از آنچه درصلب این مرد «حکم بن ابوالعاص» است)(مسترک حاکم ج۴ص۴۸۱واسدالغابه ج۲ص۳۴)

منافقان

(لئن لم ینته المنافقون و الذین فى قلوبهم مرضٌ و المرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیه الاّ قلیلاً ملعونین أینما ثقفوا أخذوا وقتلوا تقتیلاً)احزاب/۶۰و۶۱* اگر منافقان و آنها که در دل هایشان بیمارى است و همچنین آنها که اخبار دروغ و شایعات بى اساس را در مدینه پخش مى کنند، دست از کار خود برندارند، تو را بر ضد آنها مى شورانیم، سپس جز مدت کوتاهى نمى توانند در کنار تو در این شهر بمانند. و از همه جا طرد مى شوند، هر جا یافت شوند گرفته خواهند شد و به قتل خواهند رسید.

ابو هریره مى گوید پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «رأیت فى النوم بنى الحکم او بنى ابى العاص ینزون على منبرى کما تنزو

...

متاسفانه بعلت مشکلات پیش آمده برای سایت پرشین بلاگ ، قسمت اعظم این مقاله نابود شده است.

با عرض پوزش

بررسی تحریفات مربوط به "زن در قرآن"

بنام خدا


توضیح : این مقاله در وبلاگ بصیر درج شده بود که قسمت اعظم مقاله توسط سایت پرشین بلاگ از بین رفت و جهت استفاده در اینجا نیز درج می گردد.



 

  • آیات زیر با ترجمه ایت الله مکارم شیرازی را با هم بخوانیم :

 آیات


 ترجمه آیات (مکارم )


  بقره : ۲۲۲-۲۲۳

 

 وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّى یَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ( 222)

نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا ِلأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ(223)

 و از تو، در باره خون حیض سؤال مى‏کنند، بگو: «چیز زیانبار و آلوده‏اى است( آن رنجى است (براى زنان)) ؛ از این‏رو در حالت قاعدگى، از آنان کناره‏گیرى کنید! و با آنها نزدیکى ننماید، تا پاک شوند! و هنگامى که پاک شدند، از طریقى که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید! خداوند، توبه‏کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.

 زنان شما، محل بذرافشانى ( کشتزار ) شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید ( پس براى کشت فرزند صالح) بدانها نزدیک شوید هرگاه (مباشرت آنان) خواهید ، مى‏توانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح ) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده!

 نساء : ۳۴

الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللّهُ وَ اللاّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیًّا کَبیرًا(34)

  مردان بر زنان تسلط دارند و از آن جهت که از مال خود نفقه مى‏دهند، پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوى عفیفند و فرمان خداى را نگاه مى‏دارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دورى کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبردارى کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلندپایه و بزرگ است.  نساء : ۱۵-۱۶


وَ اللاّتی یَأْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلاً(15)

وَ اللَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللّهَ کانَ تَوّابًا رَحیمًا(16)


 و از زنان شما کسانى که مرتکب عملى شنیع - زنا - شوند ، علیه آنان چهار شاهد بگیرید ، پس اگر شهود شهادت دادند باید ایشان را در خانه‏ها زندانى کنید ، تا مرگشان فرا رسد و آنان را بگیرد و یا خدا راهى برایشان پدید آورد ( 15 ) .

و آن دو را که این عمل شنیع را مرتکب شوند شکنجه دهید ، اگر توبه کردند و به صلاح آمدند دست از آنان بدارید ، که خدا توبه پذیر مهربان است ( 16 ) .

* توضیح و تفسیر این آیات در ذیل مطلب

 سوره نور : ۶-۱۰


وَ الَّذینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصّادِقینَ(نور 6)

وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبینَ(7)

وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبینَ(8)

وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصّادِقینَ(9)

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللّهَ تَوّابٌ حَکیمٌ(10)  و کسانى که زنان خود را به زنا متهم مى‏کنند و شاهدى جز خود ندارند، هر یک از آنها را چهار بار شهادت است به نام خدا که از راستگویان است.

 و بار پنجم بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.

 و اگر آن زن چهار بار به خدا سوگند خورد که آن مرد دروغ مى‏گوید، حد از او برداشته مى‏شود.

 و بار پنجم بگوید که خشم خدا بر او باد اگر مرد از راستگویان باشد.

 چه مى‏شد اگر فضل و رحمتى که خدا بر شما ارزانى داشته است نمى‏بود؟ و اگر نه این بود که خدا توبه‏پذیر و حکیم است؟

** توضیح جالبی در باره این آیات (مسئله « لعان » )رااز زبان گویای استاد شهید مطهری را در وبلاگ بصیر ( مقاله فوق الاشاره ) خواندیم .


 

  • و اکنون به تفاوت در ترجمه های فوق دقت نمایید :

 ترجمه آیات توسط PICKTHAL ترجمه آیات توسط نویسنده « زن در اسلام »

Your women are a tilth for you (to cultivate) so go to your tilth as ye will, and send (good deeds) before you for your souls, and fear Allah, and know that ye will (one day) meet Him. Give glad tidings to believers, (O Muhammad).

 

II/223:

Your women are a tilth for you (to cultivate). So go to your tilth as ye will

...

 Men are in charge of women, because Allah hath made the one of them to excel the other, and because they spend of their property (for the support of women). So good women are the obedient, guarding in secret that which Allah hath guarded. As for those from whom ye fear rebellion, admonish them and banish them to beds apart, and scourge them. Then if they obey you, seek not a way against them. Lo! Allah is ever High, Exalted, Great. 

 

 

 

IV/34:

Men are in charge of women, because Allah hath made the one of them to excel the other.. As for those from whom ye fear rebellion, admonish them and banish them to beds apart, and scourge them

As for those of your women who are guilty of lewdness, call to witness four of you against them. And if they testify (to the truth of the allegation) then confine them to the houses until death take them or (until) Allah appoint for them a way (through new legislation

And as for the two of you who are guilty thereof, punish them both. And if they repent and improve, then let them be. Lo! Allah is ever relenting, Merciful

***حتی اگر مثل بنده به زبان انگلیسی تسلط ندارید تنها به کلمات و واژه ها دقت فرمایید تا بعد ...  

 

 

IV/15:

(For women) If any one of your women is guilty of lewdness ...confine them until death claims them.

IV/16:

(For Men) If two men among you commit indecency (sodomy) punish them both. If they repent and mend their ways, let them be. Allah is forgiving and merciful.

As for those who accuse their wives but have no witnesses except themselves; let the testimony of one of them be four testimonies, (swearing) by Allah that he is of those who speak the truth;

And yet a fifth, invoking the curse of Allah on him if he is of those who lie

 

 

 

XXIV/6-7:

As for those who accuse their wives but have no witnesses except themselves , let the testimony of one of them be four testimonies

... 

 

*** توضیح ضروری : چنانچه از مقابله دو ترجمه ملاحظه فرمودید ، نویسنده محترم ( یا محترمه ) از ترجمه پیکتال ( PICKTHAL ) استفاده کرده است ( تمامی ترجمه ها ) و حتی ترجمه ایه ۱۵ سوره نساء ترجمه پیکتال می باشد ولی چنانچه به ترجمه آیه ۱۶ نساء توجه فرموده باشید ملاحظه کرده اید که ترجمه ایشان با ترجمه پیکتال کاملا متفاوت است ، چرا ؟!

پیکتال در هر دو مورد زن و مرد از واژه guilty ( گنهکار ) استفاده کرده است و حال انکه نویسنده مذکور برای زنان کما فی السابق ترجمه پیکتال را عینا آورده است ( ترجمه آیه ۱۵ ) ولی در باره مردان سعی کرده است از بکار بردن این واژه طفره رود و بجای ان از واژه sodomy ( انحراف جنسی ،‌ لواط ) استفاده نماید که ابدا در ایه فوق هیچ اثری از واژه ای که بتوان انرا چنین معنی کرد یافت نمی شود . وی به چه علتی در ترجمه این ایه روال خود را بهم زده و از ترجمه پیکتال استفاده نکرده است ؟ 

و نیز در ایه ۱۵نساء ترجمه قسمت پایانی ایه را نیاورده و عملا در ترجمه دست برده و عبارت ... to the houses (  ایشان را در خانه‏ها زندانى کنید ) را حذف وانرا تحریف کرده است . و علتش نیز کاملا معلوم است !

 

*توضیح و تفسیر ایات ۱۵-۱۶ نساء :

 بار دیگر ترجمه فارسی این ایات و نیز ترجمه فارسی ترجمه ایشان را با هم مقابله می کنیم :

 ترجمه فارسی ایه ( مکارم )  ترجمه فارسی ترجمه فوق

 و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا مى‏شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبید اگر گواهى دادند آنان ( زنان ) را در خانه‏هاى ( خود ) نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا اینکه خداوند راهى براى آنها قرار دهد . (۱۵)

و آن مردان و زنانى که ( همسر ندارند و ) اقدام به ارتکاب آن عمل ( زشت ) مى‏کنند آنها را آزار دهید ( و حد بر آنها جارى نمائید ) و اگر ( براستى ) توبه کنند و اصلاح نمایند ( به جبران گذشته پردازند ) از آنها درگذرید زیرا خداوند توبه - پذیر و مهربان است .(۱۶)

 

سورهُ نسا آیه 15: زنانی که عمل ناشایست انجام دهند 4 شاهد مسلمان بر آنها بخواهید. چنانچه شهادت دادند آنها را در خانه نگه دارید تا زمان مرگشان فرا رسد.

سورهُ نسا آیه 16: اگر در میان شما دو مرد مبادرت به عمل زشتی کردند. هر دو را مجازات کنید. اگر توبه کردند آنها را به حال خود واگذارید.


 در اینجا نیز مترجم فارسی ضمن اینکه در ترجمه مطلب فوق رعایت امانت را نکرده است و از ترجمه های متداول فارسی استفاده نموده ولی باز هم قسمت پایانی آیه را نیاورده است ( « یا خدا راهی برایشان پدید آورد » نشان دهنده موقتی بودن این ایه است ؛ همان بحث ناسخ و منسوخ ) .

 

گزیده ای از تفسیر نمونه ( جلد سوم - ص ۳۰۷-۳۱۰ ):

و اللاتى یاتین الفاحشة ... واژه فاحشة چنانکه قبلا هم اشاره کرده‏ایم ، در اصل به معنى کار و یا گفتار بسیار زشت است و اگر در مورد زنا و عمل منافى عفت به کار مى‏رود ، نیز بهمین مناسبت است . و این کلمه در 13 مورد در قرآن مجید آمده است ، که گاهى در مورد زنا و گاهى در مورد لواط و گاهى در اعمال زشت ننگین به طور کلى استعمال شده است .

همانطور که غالب مفسران از آیه شریفه فهمیده‏اند ، آیه اشاره به مجازات زنان شوهردارى است که آلوده فحشاء مى‏شوند ، و مى‏گوید : اگر همسران شما آلوده به زنا شدند ، چهار نفر را به عنوان شهود بر این کار دعوت کنید ، اگر چهار نفر به این موضوع گواهى دادند ، آنها را در خانه‏ها محبوس سازید ، تا مرگ آنها فرا رسد . دلیل بر اینکه آیه فوق اشاره به زناى محصنه مى‏کند ، علاوه بر قرینه‏اى که در آیه بعد است ، تعبیر به من نسائکم ( از همسرانتان ) مى‏باشد ، زیرا این تعبیر در مورد همسران در قرآن مکرر وارد شده است ، بنا بر این مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در این آیه حبس ابد تعیین شده است . ولى بلا فاصله مى‏گوید : او یجعل الله لهن سبیلا ( و یا اینکه خداوند راهى براى آنها قرار بدهد ) بنا بر این باید مجازات حبس در باره آنها ادامه یابد ، تا مرگ آنها فرا رسد ، و یا اینکه قانون جدیدى از طرف خداوند براى آنها معین شود . از این تعبیر استفاده مى‏شود که این حکم ، یک حکم موقت بوده ، و از همان آغاز اعلام شده است که در آینده ( پس از آماده شدن محیط و افکار ) حکم جدیدى در باره آنها نازل خواهد شد ، و در آن موقع زنانى که مشمول این قانون شده‏اند ، و هنوز در قید حیات هستند ، طبعا از زندان آزاد خواهند شد ، و مجازات دیگرى نیز در مورد آنها عملى نخواهد گردید ، آزادى آنها از زندان بخاطر الغاى حکم سابق است ، و اما عدم اجراى مجازات جدید در باره آنها بخاطر این است که قانون مجازات شامل مواردى که قبل از آمدن قانون انجام یافته نمى‏گردد ، و به این ترتیب قانون آینده هر چه باشد راهى براى نجات این زندانیان است ، ولى البته این قانون جدید شامل حال تمام کسانى که در آینده مرتکب مى‏شوند خواهد بود ( دقت کنید ) .

 و اما اینکه بعضى احتمال داده‏اند که منظور از جمله او یجعل الله لهن سبیلا این است که خداوند به وسیله دستور آینده در باره سنگسار کردن این گونه افراد ، راهى براى آزادى آنها گشوده است درست نیست ، زیرا هیچگاه با تعبیر لهن سبیلا ( راهى به سود آنان ) سازگار نمى‏باشد چه اینکه اعدام راه نجات نمى‏باشد . زیرا مى‏دانیم قانونى که بعدا در اسلام براى مرتکبین زناى محصنه ، مقرر گردید ، قانون رجم ( سنگسار کردن ) بود . ( این قانون در احادیث پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) به - طور مسلم وارد شده است ، اگر چه در قرآن به آن اشاره‏اى نگردیده است ) . از آنچه در بالا گفتیم ، روشن مى‏شود ، که آیه فوق هرگز نسخ نشده ، زیرا نسخ در مورد احکامى است که از آغاز به صورت مطلق گفته شود ، نه به صورت موقت و محدود ، در حالى که آیه فوق حکم حبس ابد ، را به عنوان یک حکم محدود و موقت ذکر کرده است . و اگر مشاهده مى‏کنیم که در پاره‏اى از روایات تصریح شده ، که آیه فوق به وسیله احکامى که در باره مجازات عمل منافى عفت دارد شده ، نسخ گردیده است ، منظور از آن نسخ اصطلاحى نیست ، زیرا نسخ در زبان روایات به هر گونه تقیید و تخصیص حکم گفته مى‏شود . ( دقت کنید ) .

ضمنا باید توجه داشت که دستور محبوس ساختن اینگونه زنان در خانه‏ها حکمى است که از یک سو به نفع آنهاست زیرا از محبوس ساختن در زندان‏هاى عمومى به مراتب بهتر است ، و از سوى دیگر تجربه نشان داده که زندان‏هاى عمومى اثر عمیقى در آلوده شدن اجتماع دارد زیرا این مراکز معمولا به صورت آموزشگاه بزرگ مفاسد درمى‏آید که افراد مجرم در آنجا تجربیات خود را در معاشرت دائمى توام با وقت وسیع در اختیار یکدیگر مى‏گذارند .

 و اللذان یاتیانها منکم ... سپس در این آیه حکم زنا و عمل منافى عفت غیر محصنه را بیان مى‏کند ، و مى‏فرماید : مرد و زنى که ( همسر ندارند ) و اقدام به ارتکاب این عمل زشت مى‏کنند ، آنها را آزار ( مجازات ) کنید . گرچه در این آیه تصریحى به زناى غیر محصنه نشده ، ولى از آنجا که این آیه دنبال آیه گذشته آمده ، و مجازاتى که براى زنا در این آیه ذکر شده با مجازات آیه گذشته تفاوت دارد ، و از آن خفیف‏تر است استفاده مى‏شود که این حکم در باره آن دسته از مرتکبین زنا است ، که در آیه قبل داخل نبوده‏اند ، و از آنجا که آیه قبل با قرینه‏اى که اشاره شد ، مخصوص زناى محصنه است نتیجه مى‏گیریم ، که این آیه حکم زناى غیر محصنه را بیان مى‏کند . این نکته نیز روشن است که مجازات مذکور در این آیه یک مجازات کلى است ، و آیه 2 سوره نور که حد زنا را یکصد تازیانه براى هر یک از طرفین بیان کرده ، مى‏تواند ، تفسیر و توضیحى براى این آیه بوده باشد ، و بهمین دلیل این حکم نیز نسخ نشده است .

در تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه‏السلام) نیز در ذیل این آیه نقل شده ، که فرمود : یعنى البکر اذا اتت الفاحشة التى اتتها هذه الثیب فاذوهما یعنى : منظور از این آیه مرد و زن بى‏همسر است ، که اگر مرتکب عمل منافى عفت شوند ، آنها را باید آزار داد ( و مجازات کرد ) .

بنا بر آنچه گفتیم کلمه اللذان اگر چه تثنیه مذکر است ، منظور از آن ، زن و مرد هر دو مى‏باشد ، و به اصطلاح از باب تغلیب است . جمعى از مفسران احتمال داده‏اند که این آیه در باره عمل زشت لواط بوده باشد ، و آیه قبل را مربوط به مساحقه ( هم‏جنس‏گرائى زنان ) دانسته‏اند ، ولى با توجه به رجوع ضمیر یاتیانها به کلمه فاحشة که در آیه قبل آمده است ، استفاده مى‏شود که نوع عمل منافى عفت که در این آیه آمده ، همانند نوعى است که در آیه قبل مى‏باشد ، بنا بر این یکى را در باره لواط و دیگرى را در باره مساحقه دانستن ، خلاف ظاهر است ( اگر چه هر دو نوع در یک جنس کلى یعنى هم‏جنس گرائى مشترکند ) بنا بر این هر دو آیه در باره زنا است . از این گذشته مى‏دانیم که مجازات لواط در اسلام اعدام است ، نه آزار رساندن و یا تازیانه زدن ، و هیچ دلیلى نداریم که حکم آیه مورد بحث نسخ شده باشد .

فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله کان توابا رحیما . در پایان آیه اشاره به مسئله توبه و عفو و بخشش از این گونه گناهکاران کرده ، و مى‏فرماید : اگر آنها براستى توبه کنند و خود را اصلاح نمایند و به - جبران گذشته بپردازند ، از مجازات آنها صرفنظر کنید ، زیرا خداوند توبه‏پذیر و مهربان است . این دستور در حقیقت راه بازگشت را به روى این گونه خطاکاران گشوده است که در صورت توبه و اصلاح ، جامعه اسلامى آنها را با آغوش باز مى‏پذیرد و به صورت یک عنصر طرد شده اجتماع نخواهند بود . ولى البته ( همانطور که در کتب فقهى آمده ) توبه در صورتى صحیح است که قبل از ثبوت جرم در دادگاه اسلامى ، و اقامه شهود ، و صدور حکم دادگاه اسلام ، انجام یافته باشد ، و الا توبه‏اى که بعد از صدور حکم باشد هیچگونه تاثیرى نخواهد داشت . از این حکم ضمنا استفاده مى‏شود که هرگز نباید افرادى را که توبه کرده‏اند در برابر گناهان سابق مورد ملامت قرار داد ، جائى که حکم مجازات و حد شرعى ، با توبه ساقط بشود بطریق اولى باید مردم از گذشته آنها چشم بپوشند ، همچنین کسانى که این حد در باره آنها جارى مى‏شود و بعد از آن توبه مى‏کنند باید مشمول گذشت مسلمانان بوده باشند .


 یا علی مدد

 

ولی در قرآن

بسم الله

توضیح : این مقاله حدود 20 سال پیش نگارش یافته و در وبلاگ کشکول درج شده بود که به علت تغییرات در سایت پرشین بلاگ متاسفانه ساختار و فرمت آن از بین رفته است و البته قسمت اعظم آن نیز. بهرحال سعی می کنم در اینجا تا جاییکه بتوانم قابل خواندش کنم:


 مقدمه :

بعضی از برادران اهل تسنن که به کلمه « ولی » حساسیت خاصی دارند و بسیار مایل و بلکه مشتاق هستند تا از چندین معنای « ولی » تنها « دوستی » ! و مشتقات انرا مد نظر قرار دهند و بر این معنا پافشاری می کنند که البته برای شیعه دلیل اینکار کاملا واضح و روشن است .

با نظری به ترجمه های انگلیسی ( که مترجمین یا اصلا مسلمان نبوده اند و یا کسانی بوده اند که در ترجمه هرگز دعوای شیعه و سنی را مد نظر نداشته اند و از اهل سنت بوده اند ) و تطبیق معادل فارسی کلماتی که معادل انگلیسی « ولی » و مشتقات ان هستند می توان براحتی در مورد معنای واقعی « ولی » قضاوت کرد .

قبل از ورود به بحث آیه 6 احزاب را یادآور می شویم : النبی اولی بالمومنین من انفسهم ( پیامبر به مومنان از خودشان سزاوارتر است) این "اولی" و همچنین "اولی الامر" در آیاتی نظیر اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ( اطاعت کنید از خدا و رسول و اولی الامر) دقیقا با "ولایت" و موضوع "ولی" در ارتباط است و هیچ شخصی این موضوع را منکر نمی شود اما وقتی بحث "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" پیش می آید برداشتها تغییر می کند . در اینجا وارد بحث اصلی نمی شویم و فقط شواهدی از قرآن و ترجمه های اهل سنت(به انگلیسی چون عمده برداشتهای متفاوت در عربی و فارسی است) برای معنای "ولی" را بررسی می کنیم.

 

اینک جدولی از کلمات « ولی » و مشتقات ان در قران و تعداد تکرار انها  :

 

 

 وَلِیُّ  -  وَِلِیٍّ - وَلِیٌّ - وَلیاً - وَلیُّکُمُ- َولیُّنا - وَلیُّهُ - وَلیُّهُمُ - وَلیُّهُمْ- وَلیُّهُما - وَلیَّی - وَلِیِّ

 


 

وَلىُ‏ّ


۱ - البقرة : 257


اللَّهُوَلىُّ الَّذِینَ ءَامَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطغُوت یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلى الظلُمَتِ أُولَئک أَصحَب النَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ(257)


خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بیرون مى‏برد. (اما) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مى‏برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

اینک چند ترجمه انگلیسی مشهور( موردی ):

YUSUFALI:

Allah is the Protector of those who have faith

PICKTHAL: Allah is the Protecting Guardian of those who believe

SHAKIR: Allah is the guardian of those who believe

Irving:

God is the Patron of those who believerashad khalife: GOD is Lordof those who believe

 Dr. Muhammad Taqi-ud-Din Al-Hilali, Ph.D.

Dr. Muhammad Muhsin Khan: Allâh is the Walî (Protector or Guardian) of those

who believe

حال ترجمه فارسی هر کدام از اصطلاحاتی که معادل « ولی » ترجمه شده اند : 

Protector

نگهدار - پشتیبان - حامی - سرپرست - قیم - نیکدار

guardian

نگهبان - ولی ( اولیاء ) - قیم - سرپرست - مستحفظ

Patron

حافظ - حامی - ولینعمت - مشتری 

 Lord

صاحب - خداوند - ارباب - فرمانروا - شاهزاده - مالک - لرد

 

۲ - آل‏عمران : 68


إِنَّ أَوْلى النَّاسِ بِإِبْرَهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبىُّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ اللَّهُ وَلىُّ الْمُؤْمِنِینَ(68)

 سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آورده‏اند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولىّ و سرپرست مؤمنان است.

 

و اینک ترجمه های انگلیسی :


YUSUFALI: ... And Allah is the Protector of those who have faith.

PICKTHAL:...and Allah is the Protecting Guardian of the believers.

SHAKIR: ...and those who believe and Allah is the guardian of the believers.

Irving:

... God is the believers' Patron.

rashad khalifa:

...GOD is the Lord and Master of the believers.

Dr. Muhammad Taqi-ud-Din Al-Hilali, Ph.D.

Dr. Muhammad Muhsin Khan: ... And Allâh is the Walî (Protector and Helper) of the believers.

در ترجمه ایه قبلی به معنای اصطلاحات بجز یک مورد اشاره شد ؛

helper

یار - همدست - کمک - یاری دهنده - مددکار

۳ - الجاثیة : 19

 

إِنهُمْ لَن یُغْنُوا عَنک مِنَ اللَّهِ شیْئاً وَ إِنَّ الظلِمِینَ بَعْضهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلىُّ الْمُتَّقِینَ(19)


 آنها هرگز نمى‏توانند تو را در برابر خداوند بى‏نیاز کنند (و از عذابش برهانند)؛ و ظالمان یار و یاور یکدیگرند، امّا خداوند ولی و سرپرست (یار و یاور) پرهیزگاران است!

 

ترجمه های انگلیسی :

YUSUFALI:

... but Allah is the Protector of the Righteous.

PICKTHAL: ... and Allah is the Friend of those who ward off (evil).

SHAKIR: ... and Allah is the guardian of those who guard (against evil).

Dr.Irving:

... while God is Patron of those who do their duty.

Dr.rashad khalifa:

... while GOD is the Lord of the righteous.

Dr. Muhammad Taqi-ud-Din Al-Hilali, Ph.D.

Dr. Muhammad Muhsin Khan

: ... but Allâh is the Walî (Helper, Protector, etc.) of the Muttaqûn (pious - see V.2:2).

 

چنانچه مشاهده شد تنها یک مورد ( پیکتال؛ حتی در مورد قبلی چنین ترجمه نکرده بود )که استثنائا انرا friend ( دوست - یار - رفیق ) معنی کرده است .

از انجایی که در تمامی ایات دیگر کمابیش بهمین ترتیب ترجمه کرده اند از ذکر ترجمه های انگلیسی صرفنظر می کنیم و فقط در ذیل ایه ۵۵ مائده ترجمه ها را از نظر خواهیم گذراند .

وَلىٍّ‏


۴ - البقرة : 107


أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْک السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ مَا لَکم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنوَلىّ‏ٍ وَ لا نَصِیرٍ(107)

 آیا نمى‏دانستى که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى(یار ) و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مى‏داند و تعیین مى‏کند).

 

YUSUFALI: ... And besides Him ye have neither patron nor helper

PICKTHAL: ... and ye have not, beside Allah, any guardian or helper

SHAKIR:... and that besides Allah you have no guardian or helper

dr.irving

:... you have no patron nor any supporter besides God

Dr. Rashad Khalifa, Ph.D.: ... that you have none besides GOD as your Lord and Master

Dr. Muhammad Taqi-ud-Din Al-Hilali, Ph.D.

Dr. Muhammad Muhsin Khan : ... And besides Allâh you have neither any Walî ( protector or guardian ) nor any helper.


۵ - البقرة : 120


وَ لَن تَرْضى عَنک الْیهُودُ وَ لا النَّصرَى حَتى تَتَّبِعَ مِلَّتهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُْدَى وَ لَئنِ اتَّبَعْت أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ مَا لَک مِنَ اللَّهِ مِن وَلىّ‏ٍ وَ لا نَصِیرٍ(120)


 هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ یار و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.

توضیح : باز هم همه مترجمین کلمه « ولی » را مطابق ایات قبلی ترجمه کرده اند .


۶ - التوبة : 74


یحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَ لَقَدْ قَالُوا کلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کفَرُوا بَعْدَ إِسلَمِهِمْ وَ هَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا وَ مَا نَقَمُوا إِلا أَنْ أَغْنَاتُ‏مُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ مِن فَضلِهِ فَإِن یَتُوبُوا یَک خَیراً لهَُّمْ وَ إِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبهُمُ اللَّهُ عَذَاباً أَلِیماً فى الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ مَا لهَُمْ فى الأَرْضِ مِن وَلىّ‏ٍ وَ لا نَصِیرٍ(74)

 

 به خدا سوگند مى‏خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‏اند؛ در حالى که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‏اند؛ و پس از اسلام‏آوردنشان، کافر شده‏اند؛ و تصمیم (به کار خطرناکى) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام مى‏گیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بى‏نیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، براى آنها بهتر است؛ و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکى کیفر خواهد داد؛ و در سراسر زمین، نه ولىّ و یاور (حامى) دارند، و نه یاورى!


۷- التوبة : 116

 

إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْک السمَوَتِ وَ الأَرْضِ یُحْىِ وَ یُمِیت وَ مَا لَکم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلىّ‏ٍ وَ لا نَصِیرٍ(116)

 حکومت آسمانها و زمین تنها از آن خداست؛ زنده مى‏کند و مى‏میراند؛ و جز خدا، ولىّ و یاورى ندارید!


۸ - الرعد : 37


وَ لَئنِ اتَّبَعْت أَهْوَاءَهُم بَعْدَ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ مَا لَک مِنَ اللَّهِ مِنوَ کَذَلِک أَنزَلْنَهُ حُکْماً عَرَبِیًّا  وَلىّ‏ٍ وَ لا وَاقٍ(37)


 همان‏گونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم،) بر تو نیز این (قرآن) را بعنوان فرمان روشن و صریحى نازل کردیم؛ و اگر از هوسهاى آنان -بعد از آنکه آگاهى براى تو آمده- پیروى کنى، هیچ کس در برابر خدا، از تو حمایت ( پشتیبانی ) و جلوگیرى نخواهد کرد.


۹ - الکهف : 26


قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْب السمَوَتِ وَ الأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىّ‏ٍ وَ لا یُشرِک فى حُکْمِهِ أَحَداً(26)

 بگو: «خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است؛ غیب آسمانها و زمین از آن اوست! راستى چه بینا و شنواست! آنها هیچ ولىّ و سرپرستى جز او ندارند! و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمى‏دهد!»


۱۰ - العنکبوت : 22


وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فى الأَرْضِ وَ لا فى السمَاءِ وَ مَا لَکم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلىّ‏ٍ وَ لا نَصِیرٍ(22)

 شما هرگز نمى‏توانید بر اراده خدا چیره شوید و از حوزه قدرت او در زمین و آسمان بگریزید؛ و براى شما جز خدا، ولى و یاورى نیست!»


۱۱ - السجدة : 4

 

اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض وَ مَا بَیْنَهُمَا فى سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىّ‏ٍ وَ لا شفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ(4)

 

 خداوند کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [= شش دوران‏] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعتکننده‏اى براى شما جز او نیست؛ آیا متذکّر نمى‏شوید؟!


۱۲ - الشورى : 8

 

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لجََعَلَهُمْ أُمَّةً وَحِدَةً وَ لَکِن یُدْخِلُ مَن یَشاءُ فى رَحْمَتِهِ وَ الظلِمُونَ مَا لهَُم مِّنوَلىّ‏ٍ وَ لا نَصِیرٍ(8)


 و اگر خدا مى‏خواست همه آنها را امّت واحدى قرار مى‏داد (و به زور هدایت مى‏کرد، ولى هدایت اجبارى سودى ندارد)؛ امّا خداوند هر کس را بخواهد در رحمتش وارد مى‏کند، و براى ظالمان ولىّ و یاورى نیست.


۱۳ - الشورى : 31

 

وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فى الأَرْضِ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلىّ‏ٍ وَ لا نَصِیرٍ(31)

 و شما هرگز نمى‏توانید در زمین از قدرت خداوند فرار کنید؛ و غیر از خدا هیچ ولىّ و یاورى براى شما نیست.


۱۴ - الشورى : 44


وَ مَن یُضلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلىّ‏ٍ مِّن بَعْدِهِ وَ تَرَى الظلِمِینَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَاب یَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِّن سبِیلٍ(44)


 کسى را که خدا گمراه کند، ولىّ و یاورى جز او نخواهد داشت؛ و ظالمان را (روز قیامت) مى‏بینى هنگامى که عذاب الهى را مشاهده مى‏کنند میگویند: «آیا راهى به سوى بازگشت (و جبران) وجود دارد؟!»

وَلىٌ‏

 

۱۵ - الأنعام : 51


وَ أَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یخَافُونَ أَن یحْشرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَیْس لَهُم مِّن دُونِهِ وَلىٌّ وَ لا شفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ(51)

 

 و به وسیله آن (قرآن)، کسانى را که از روز حشر و رستاخیز مى‏ترسند، بیم ده! (روزى که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت‏کننده‏اى جز او [= خدا] ندارند؛ شاید پرهیزگارى پیشه کنند!


۱۶ - الأنعام : 70

 

وَ ذَرِ الَّذِینَ اتخَذُوا دِینهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا وَ ذَکرْ بِهِ أَن تُبْسلَ نَفْس بِمَا کَسبَت لَیْس لهََا مِن دُونِ اللَّهِ وَلىٌّ وَ لا شفِیعٌ وَ إِن تَعْدِلْ کلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنهَا أُولَئک الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِمَا کَسبُوا لَهُمْ شرَابٌ مِّنْ حَمِیمٍ وَ عَذَابٌ أَلِیمُ بِمَا کانُوا یَکْفُرُونَ(70)

 

 و رها کن کسانى را که آیین (فطرى) خود را به بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنیا، آنها را مغرور ساخته، و با این (قرآن)، به آنها یادآورى نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قیامت) جز خدا، نه یاورى دارند، و نه شفاعت‏کننده‏اى!و (چنین کسى) هر گونه عوضى بپردازد، از او پذیرفته نخواهد شد؛ آنها کسانى هستند که گرفتار اعمالى شده‏اند که خود انجام داده‏اند؛ نوشابه‏اى از آب سوزان براى آنهاست؛ و عذاب دردناکى بخاطر اینکه کفر مى‏ورزیدند (و آیات الهى را انکار) مى‏کردند.


۱۷- الإسراء : 111

 

وَ قُلِ الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُن لَّهُ شرِیکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُن لَّهُ وَلىٌّ مِّنَ الذُّلّ‏ِ وَ کَبرْهُ تَکْبِیرَا(111)

 

 و بگو: «ستایش براى خداوندى است که نه فرزندى براى خود انتخاب کرده، و نه شریکى در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامى و) سرپرستىبراى اوست!» و او را بسیار بزرگ بشمار!


۱۸- فصلت : 34

 

وَ لا تَستَوِى الحَْسنَةُ وَ لا السیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَک وَ بَیْنَهُ عَدَوَةٌ کَأَنَّهُ وَلىٌّ حَمِیمٌ(34)


 هرگز نیکى و بدى یکسان نیست؛ بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است! ( در اینجا " ولى " حکایت از دوستى مى باشد )

وَلِیًّا

۱۹- النساء : 45

 

وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائکُمْ وَ کَفَى بِاللَّهِ وَلِیًّا وَ کَفَى بِاللَّهِ نَصِیراً(45)

 

 خدا به دشمنان شما آگاهتر است؛ (ولى آنها زیانى به شما نمى‏رسانند.) و کافى است که خدا ولىِّ  شما باشد؛ و کافى است که خدا یاور شما باشد.


۲۰ - النساء : 75

 

وَ مَا لَکمْ لا تُقَتِلُونَ فى سبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُستَضعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدَنِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنک وَلِیًّا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنک نَصِیراً(75)

 

 چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران)تضعیف شده‏اند، پیکار نمى‏کنید؟! همان افراد (ستمدیده‏اى) که مى‏گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستىقرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما!


۲۱- النساء : 89

 

وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سوَاءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتى یهَاجِرُوا فى سبِیلِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْث وَجَدتُّمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً(89)

 

 آنان آرزو مى‏کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوى یکدیگر باشید. بنابر این، از آنها دوستانى انتخاب نکنید، مگر اینکه (توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند. هرگاه از این کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند،) هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید! و از میان آنها، دوست و یارو یاورى اختیار نکنید!.


۲۲- النساء : 119

 

وَ لأُضِلَّنَّهُمْ وَ لأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکنَّ ءَاذَانَ الأَنْعَمِ وَ لاَمُرَنهُمْ فَلَیُغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَن یَتَّخِذِ الشیْطنَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسرَاناً مُّبِیناً(119)

 

 و آنها را گمراه مى‏کنم! و به آرزوها سرگرم مى‏سازم! و به آنان دستور مى‏دهم که (اعمال خرافى انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینشِ پاک خدایى را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولّىِخود برگزیند، زیانِ آشکارى کرده است.


۲۳ - النساء : 123

 

لَّیْس بِأَمَانِیِّکُمْ وَ لا أَمَانىّ‏ِ أَهْلِ الْکتَبِ مَن یَعْمَلْ سوءاً یجْزَ بِهِ وَ لا یجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً(123)

 

 (فضیلت و برترى) به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست؛ هر کس عمل بدى انجام دهد، کیفر داده مى‏شود؛ و کسى را جز خدا، ولّىو یاور خود نخواهد یافت.


۲۴- النساء : 173

فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُم مِّن فَضلِهِ وَ أَمَّا الَّذِینَ استَنکَفُوا وَ استَکْبرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَ لا یجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً(173)

 

 امّا آنها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پاداششان را بطور کامل خواهد داد؛ و از فضل و بخشش خود، بر آنها خواهد افزود. و آنها را که ابا کردند و تکبّر ورزیدند، مجازات دردناکى خواهد کرد؛ و براى خود، غیر از خدا، یار و یاورى نخواهند یافت.


۲۵- الأنعام : 14


قُلْ أَ غَیرَ اللَّهِ أَتخِذُ وَلِیًّا فَاطِرِ السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ هُوَ یُطعِمُ وَ لا یُطعَمُ قُلْ إِنى أُمِرْت أَنْ أَکونَ أَوَّلَ مَنْ أَسلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشرِکِینَ(14)

 

 بگو: «آیا غیر خدا را ولىّخود انتخاب کنم؟! (خدایى) که آفریننده آسمانها و زمین است؛ اوست که روزى مى‏دهد، و از کسى روزى نمى‏گیرد.» بگو: «من مأمورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!»


۲۶- الکهف : 17

 

*وَ تَرَى الشمْس إِذَا طلَعَت تَّزَوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَات الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ وَ هُمْ فى فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِک مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ مَن یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضلِلْ فَلَن تجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِداً(17)

 

 و (اگر در آنجا بودى) خورشید را مى‏دیدى که به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمایل مى‏گردد؛ و به هنگام غروب، به سمت چپ؛ و آنها در محل وسیعى از آن (غار) قرار داشتند؛ این از آیات خداست! هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعى اوست؛ و هر کس را گمراه نماید، هرگز ولىّو راهنمایى براى او نخواهى یافت!


۲۷- مریم : 5

 

وَ إِنى خِفْت الْمَوَلىَ مِن وَرَاءِى وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً فَهَب لى مِن لَّدُنک وَلِیًّا(5)

 

 و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است؛ تو از نزد خود ولى (جانشینى) به من ببخش...


۲۸- مریم : 45

 

یَأَبَتِ إ ...


متن در سایت قبلی ناقص شده و در صورتیکه در بین یادداشتهایم یافتم حتما تکمیلش خواهم کرد.